نقد و بررسی غزلی از خانم تاجبخش نقد و بررسی غزلی از خانم گیتا تاجبخش: وقتی که کلید احساس در دیواره ی ذهن آدمی زده می شود ،بلافاصله با اتّصالی درونی،اثر ( مانند نور در لامپ ) خودش را نشان می دهد. همه ی شعرهایی را که ما مشاهده می کنیم، زائیده ی همین عملند. منتها شاید بعضی از سروده ها نوری تا حدّ یک باطری قلمی داشته و برخی تا حدّ یک باطری اتمیک. و این امر مانده بر ظرفیّت باطری ( جوشش و استعداد درونی ) و حجم و استحکام لامپ ( کوشش و گنجایش کلامی مغز ) که در این راستا فعّالند. در هر حال برای ظهور شعری درخشان،جریان برق احساسی لازم است و این نمی شود مگر به قوّت درخشندگی روح. سرکار خانم گیتا تاجبخش از جمله ی شاعرانی هستند که احساسی لطیف و طبعی نرم و روان دارند و هرچه از قلمشان بتراود بدون تردید از عمق دلشان سرچشمه می گیرد. کلامشان پر از احساس و زبانشان بی آلایش است. هم غزلسرا هستند و هم زلالسرا و در شعر نیمائی و سپید و طرح نیز دستی دارند . غزلی از ایشان خواندم بنام ( ...آمد ) و از احساس نهفته در تک تک کلامشان تحت تاثیر قرار گرفته، لایق نقد و بررسی دانستم . باری، ضمن ابراز خرسندی از فهم و ادب ایشان ،با کسب اجازه از پیشگاه محترمشان، ابتدا شعر را مرور می کنیم: ...آمد همان ياری که من را می ستود،آمد دل آزاری که از من دور بود، آمد نگاه تشنه ام در پیکرش رقصید دو گیسویم به پیشش در سجود آمد وجودم از وجودش زنده شد از نو ز قلبم یاس و غم ها را زدود، آمد من از او انتقام دوری گیرم یاـ ورا بخشم که با شعر و سرود آمد؟ دگر از این به بعد این کوچه شاداب است زلالی تازه بر این خشکرود آمد. من از او انتقام هجر گیرم حال و یا بخشم که با شعر و سرود آمد؟! شروع غزل قوی و استادانه، مضمونش ساده و روشن و صاف ،مثل آینه می باشد. شعر را از چند جنبه بطور جداگانه مورد نقد و بررسی قرار می دهم : الف- نقد و بررسی از لحاظ وزن و ریتم موسیقیائی: وزن شعر مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مسدس سالم) در نماد( U---U---U--- ) می باشد . از لحاظ وزن ایرادی ندارد و موسیقی شعر نیز روان و بدون اشکال می باشد. تنها مشکلی که می تواند به روانی و ریتم موسیقیائی شعر لطمه زند ، وجود سکته ی هجایی در میانه ی عبارت « دوری گیرم » که در اثر نشستن صوت هجای کوتاه بجای بلند در فضای مشترک ملودیائی حروف « ر ی گ » در مصرع اول بیت چهارم پدید آمده است، می باشد. لذا جهت سهولت امر ، مصرع مربوطه را می توان بصورت زیر اصلاح کرد : نکوهش گویم آن استاد عشقم را و یا بخشم که با شعر و سرود آمد ؟! که در اینصورت با یک تیر دو نشان می زنیم : هم بر مخاطب اصلی ارزش زیادی می دهیم و هم عبارت « ورا » را برمی داریم که در زبان این یکی غزل نمی گنجد. « ورا » در ادبیات تاجیکستان،و حتی در ادبیات کلاسیک ایران نیز،مخفف « وی را » و یا « و او را » است و در کلام محاوره ای تاجیکستان، بیشتر مورد استفاده واقع می شود . شاید شاعر عزیز، به قصد احترام بر یک بزرگوار تاجیکی عمداً در این غزل تقدیمی زبان را کمی متمایل به سوی خواسته و منظورش نموده است. ب- نقد و بررسی از لحاظ تکنیک و قوافی: ارتباط عمودی در این شعر خوب است. از قوافی زیبایی استفاده شده و عبارتهایی چون « خشکرود » زبان شعر را تازه نموده است . در انتخاب قوافی کار بیجایی به چشم نمی خورد . قافیه ها تماماً از روی حساب و کتاب بوده و در مفهوم ابیات و ردیف، جوش خورده است. از اینکه مضمون شعر،حاصل احساسی گرم و خودجوش می باشد ، حتّی انتخاب یک قافیه هم از روی اجبار نبوده است. بعضی وقتها می بینیم تکرار عبارتی در یک بیت، مثل « من » در بیت اول، به موسیقی و جذّابیت بیان می افزاید امّا گاهی اوقات نیز برعکس این، نتیجه می دهد! مثل بیت پنجم که در آن تکرار « این » هرچند که در موسیقی چندان اثر منفی نگذاشته ، لیکن از لحاظ تکنیک ضعیف عمل کرده و از شیرینی و زیبایی بیان می کاهد . همچنین تکرار عبارت « انتقام » بر فصاحت موضوع لطمه می زند. شاعر در بیت سوم می توانست « و » را از بین عبارات « یاس و غم ها » برداشته و با مکسور کردن «یاس» از استعاره ای خوب برخوردار باشد: ( یاس غمها ). ج- نقد و بررسی از لحاظ آرایه های ادبی: شعر هرچند که بسیار ساده و خودمانی تر به نظر می رسد امّا از آرایه های ادبی چندان هم فقیر نیست و در لطافت خاصّی با استعاره ها و تشبیهات و تصاویر متحرّک تازه نفسی، مجلّل شده است: نگاه تشنه و رقصیدن نگاه تشنه در پیکر از جمله استعاره های مصوّر بوده و خیلی عالی و بجاست و یا به سجده افتادن گیسو! ، همچنین نسبت دادن زلال بر شخص منظور ...و یا تخیّلی تاثیر بر انگیز در مسیر کلمات... و امّا و هزاران افسوس که در اتمام این غزل زیبا و دلنشین، بسی شتاب روی داده و رفته رفته از رنگ حضور استعاره و تصویر ، بطور عمیق کاسته شده است! د- نقد و بررسی از لحاظ زبان و برداشت معانی: زبان شعر ساده و صمیمی و در حدّ امروزی بوده و شعری است خودجوش و محبّت آمیز. مضمون شعر سرشار از امید و شور می باشد. با حسّی امیدوارانه شروع شده و با همان حسّ ، اما کمی هیجان انگیز به پایان می رسد . ابتدای شعر از لحاظ زیباشناختی در معنا، جذّاب و دل انگیز میباشد و گویا خبری خوشایند را در وضعیّتی برایش رسانده اند که دور از انتظار شاعر بوده و از فرط شادی دست و پایش را گم می کند و نمی داند که چه بگوید! اما با این حال، آغازین زیبایی، خواننده را بر ادامه ی شعر ترغیب می نماید: همان ياری که من را می ستود،آمد دل آزاری که از من دور بود، آمد در بیت دوم ( در مقایسه با بیت اول ) به شیرینی کلام افزوده می شود و دلیل آن هم استفاده از استعاره و کنایه ، بطریقی استادانه می باشد ! توجّه فرمایید: نگاه تشنه ام در پیکرش رقصید دو گیسویم به پیشش در سجود آمد حکایت « دو گیسو » از این قرار است که : معمولا برخی خانمها و دختران دوست دارند موی سرشان را بلند نگهدارند ( این کار در گذشته بین همه ی زنها مرسوم بوده است) و تا حدّی زلفشان را دراز می کردند که تا پایین زانو می رسید و وقتی خم می شدند مقداری از نوک گیسوانشان بر زمین پهن می شد . بعضی از این خانمها گیسوی سرشان را از فرق جدا نموده و در دو نیم می بافند بطوری که نصفی در سمت چپ سر و نیمی در سمت راست سر قرار گیرد . چون گیسوی سر بعد از بافته شدن کمی سنگینی می کند، آنها را در پشت سر به هم اتصال می دهند و می بندد تا در موقع کار مزاحمتی نداشته باشد. اما وقتی که آن دو گیسوی بافته شده از هم باز باشند در صورت خم شدن قامت به سمت جلو در حالت آویزان بر زمین می خورند . شاعر این حالت را بخوبی به تصویر کشیده و با آوردن عبارت « سجده »، نهایت ارادت خویش را می رساند . معمولاً وقتی که اینطور تحلیل هایی می شود ذهن بیشتر خواننده ها در عالم تخیّل به سمت حرکات عاشقانه ی مجازی و ابتذال و اینطور چیزها سوق داده می شود . در حالی که اینچنین تصاویری که مملوّ از محبت و علاقه های درونی است، در بین خواهر و برادر و محرمهای مشابه هم دیده می شود . مادر من ( خدا روح رفتگانتان را شاد گرداند ) گیسوانش را می بافت و زلفش آنقدر دراز بود که وقتی در خانه بر زمین می نشست سر گیسوان بافته شده اش بر فرش می خورد. من آن لذتی را که در سایه ی گیسوان محبّت مادرم دیده ام در هیچکدام از تصاویر دیده نشده است . شاعر می خواهد بگوید که : نگاه تشنه ام ( علاقه و ارادت بیش از حدّم ) در پیکرش رقصید ( وجود و ضمیر او را بر واقعه آگاه ساخت )... تا اینکه در محضرش به احترام افزودم. شاعر در این بیت، در عمیقترین حالت تخیّل قلم می راند!! وجودم از وجودش زنده شد از نو ز قلبم یاس و غم ها را زدود، آمد شاعر می گوید: او را که در عرصه دیدم دوباره بر امید و اشتیاق افزودم ، چرا که غم و محنت را با ادامه ی حضورش از درونم برداشت و بدور کرد. خیلی مهربانانه و خیلی خودمانی و روحانی سروده شده است . گویا دختری مصیبت کشیده، سالها در هجران پدری با وفا سوخته و اکنون به وصال رسیده است ! امّا من مکرر که این شعر را به خاطر تحلیلم خواندم ، تاسّف هایی هم کردم. تاسّف بر چه ؟! تاسف بر اینکه شاعره ی محترم عجله کرده که هرچه زودتر غزلش را به اتمام رسانده و در برابر چشمان مخاطب اصلی به نمایش بگذارد . به عبارتی : می توان گفت که احساس درونی بر تکنیک غلبه کرده و شاعر را از فکر بر توسعه ی زیبایی باز داشته است. البته این مشکل در ابتدای شعر ملموس نبوده و به مرور در ادامه معلومتر می گردد. چرا که استقبالش با گلایه در آمیخته و نوعی پارادوکس مخفی در تصویر پشت مضمون نیز ایجاد کرده است: من از او انتقام دوری گیرم یاـ ورا بخشم که با شعر و سرود آمد؟ دگر از این به بعد این کوچه شاداب است زلالی تازه بر این خشکرود آمد. من از او انتقام هجر گیرم حال و یا بخشم که با شعر و سرود آمد؟! چنانکه در بالا هم ذکر کردم ، تکرار عبارت « انتقام » بر زیبائی کلام لطمه می زند و برای همین، اصلاحیّه نوشتم . این غزل پنج بیتی است و بیت ششمی در کار نیست. یعنی « عصاره ی معنا » در بیت پنجم به اتمام رسیده است و دیگر به بیت ششم نیازی نمی باشد . با این حال و با توجّه به اصلاح اینجانب ، عبارت « انتقام » نیز حذف می گردد که چندان درخور لطافت تاجبخشان نمی باشد. ابقای بیت ششم را علاوه از توجّه بر « اتمام معنی در بیت پنجم » به دو دلیل دیگر نیز صلاح نمی دانم: یکی اینکه عین بیت با سر موئی تغییر در بالا تکرار شده است و دیگر اینکه جا دارد به احترام زلال ، کلام در همان بیت خاتمه پیدا کند . من نمی دانم که شاعره ی معزّز با چه ارتباط معانی و توجیهی دست به چنین تکراری نامربوط زده است!؟! اینکه عرض می کنم در اتمام غزل عجله ای روی داده است ،همین است ! البته زیاد هم شاعر را در این کار مقصّر نمی دانم . گاهی اوقات می بینید موقعیّت زمانه چنان آدم را به پیچ و خمهایی از تفکر ،دچار می سازد که سر کلافچه را زود گم می کند و در صورت بوجود آمدن فرصت به تعجیل می افتد. از آوردن عبارت « زلال » و برداشتهای پای شعرشان چنان معلوم می شود که این غزل در استقبال از یک زلالسرا نوشته شده است . باری، از این همه فهم و ارادت و خونگرمی، بسیار خوشحالم و دارم بر آینده ی ادبیات شیرینمان ، خوشبین و شادمان می باشم. سرکار خانم گیتا تاجبخش روحی لطیف دارند و رسوله ی محبّت در عالم شعر و احساس و در خلق عاشقانه ها درخور تقدیرند. . من ایشان را از جمله ملکه ی شعر در عمق احساس می بینم و امیدوارم که رفته رفته با جوهره ای داغ و پایدار بر رونق شعر بیفزایند و با خلاقیّت های پیوسته ی نوین ،ما را از لذت کلام گهربارشان محروم نفرمایند . از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که درین گنبد دوّار بماند خسته نباشید! خادم اهل قلم دادا بیلوردی
|