شعرناب

تپه ی مارلیک غرور ِ سرفراز ِ گیلانی ِ ایرانی


تپه ی مارلیک غرور ِ سرفراز ِ گیلانی ِ ایرانی
بی گمان ملتی که تاریخ نداشته باشد، بی بته و بی ریشه است.
پس بی جهت نیست که کشورهای بی تاریخ اما امروز به آلاف و الوف رسیده سعی می کنند برای خودشان تاریخ جهل کنند تا نشان دهند در گذشته دور هم نیاکانشان از تمدنی درخشان برخوردار بودند.
و آنانیکه دستشان از همه جا کوتاه است، در نهایت خودشان را به تاریخ و تمدن یونان وصل می کنند تا بگویند که اروپای فعلی ادامه ی همان تاریخ و تمدن یونان قدیم است.
آیا ما ملت ایران هم در زمره ی چنین کشورهای بی ریشه هستیم؟
بی هیچ گفتگو باید در همین آغاز پاسخ بدهیم، خیر
زیر ما در زمره ی یکی از کهن ترین کشور جهان هستیم که نیاکانمان در جای جای خاک اهورایی ایرانزمین یک تاریخ و تمدنی بی همتا از خود برای ما به یادگار گذاشته اند، که امروز هر نگاه بی غرض و بی طرفی را چنان در عظمت و شکوه ِ درخشندگی اش خیره و محو تماشا کرده است که چاره ای جز تحسین کردن به این تمدن و فرهنگ بی همتا برایشان باقی نمانده است.
و تپه ی مارلیک در گیلان ِ سبز ما یکی از مکان های بی شمار آثار تمدنی ِ مدفون شده ی نیاکانمان در جای جای ایران است.
گوهر رود در قسمت شرقی سپید رود نام دره ای است که تپه های کوچک و بزرگی دارد و یکی از این تپه ها نامش مارلیک است.
این تپه از زمانهای بسیار دور آثار تمدنی بسیار با ارزشی از نیاکانمان را دل خود مدفون نگه داشته است.
تپه ی مارلیک در واقع یکی از پنج تپه ی باستانی است که در دره ی گوهر رود در اطراف رودبار واقع شده است.
در پاییز سال 1340 هیاتی جهت بررسی و تحقیق وارد منطقه رحمت آباد رودبار می شوند که مدت تحقیقشان 14 ماه طول می کشد که حاصل کاوش این تیم تحقیقی بیرون کشیدن آثار تمدنی مختلف از ظروف سفالین، نقره ای و طلایی گرفته تا وسائل آرایشی و تزیینی بود.
به عنوان نمونه جام مارلیک یکی از این آثار تمدنی بدست آمده است که نیاکانمان با زر ناب آن را ساخته اند.
قدمت این آثار را باستان شناسان به سه هزار سال پیش یعنی آغاز هزاره اول قبل از میلاد مسیح تخمین می زنند.
دلیل اینکه این تپه را مارلیک نام گذاشته اند، این است که این واژه از دو جز مارد و لیک ترکیب شده است و در واقع در آغاز مارد لیک بوده است که به مرور دالش افتاده و به مارلیک تبدیل شده است.
مارد همان قوم آمارد هست که از ساکنین اصلی همین منطقه بودند و لیک که همان لک است که به معنای قوم و طایفه و عشیره است.
مثل گیل باضافه ی لک که می شود قوم گیلک.
باشد که این مختصر دوستان را تشویق کند تا بیشتر در این زمینه به مطالعه بپردازند و بدانند که نیاکانمان با چه مرارتی این تمدن بی همتا را برای جهانیان به یادگار گذاشتند.
همچنین ما را و وجدان ما را بیدار کند تا این آثار تمدنی را چون جانمان حفظ کنیم و به نسل آینده بسپاریم تا پر غرور و سرفراز، فرهنگ ایرانی را در مداری بالا بلندتر بر بام جهان، پرچم بیاویزد.
چنین و ایدون باد
احمد پناهنده ( الف.لبخند لنگرودی)


1