عابد عابدیدر حال نماز بود، مجنون دیوانه وار از کنار او میگذشت، ناگهان عابد نمازش را شکست وفریاد زد : ای مردک،مگرمرا در حال عبادت نمیبینی، تو باعث شدی من نمازم را بشکنم، مجنون رو به اوکرد و گفت: من گه عاشق لیلی ام متوجه تو نشدم، تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه متوجه من شدی!!!....
|