شعرناب

عابد


عابدیدر حال نماز بود،
مجنون دیوانه وار از کنار او میگذشت،
ناگهان عابد نمازش را شکست وفریاد زد :
ای مردک،مگرمرا در حال عبادت نمیبینی،
تو باعث شدی من نمازم را بشکنم،
مجنون رو به اوکرد و گفت:
من گه عاشق لیلی ام متوجه تو نشدم،
تو که عاشق خدای لیلی هستی
چگونه متوجه من شدی!!!....


1