بازار ماهی فروشان لنگرود بازار ماهی فروشان لنگرود با اینکه چند دهه این بازار زا چشمان ندیدم و صمیمیت ِ نسیمش را نفس نکشیدم اما هر گاه که تصویری از این بازار می بینم گویی در جای جایش راه می روم و به آواهای دست فروشان گوش می دهم گویی طاهر آلبالو فروش داد می زند آله بالو، آله بالو ( آلبالو آلبالو ) سکنجبین یا گدا تقی با ملاقه اش در سطل ماست، یخ ها را ناز می دهد و می خواند: گدا تقئی ماستیه برار ( ماست گدا تقی است برادران ) تی زرده گاو کره ( و مثل کره گاو زردت خوش طعم و چرب است ) یا چند قدم آنور تر ماست فروش دیگر داد می زند: ماست، خودی روغان ِ کره ( ماست مثل روغن کره است ) برار عجب ماستیه ( برادران عجب ماستی شده است ) و آن یکی می خواند: سرده پَلا ( پلو سرد ) گرمه لوبیایی ( با لوبیای پخته ی داغ ) غلام شربت فروش زمزمه می کند: شربت آرم منظورش شربت دارم است بازار زنده است و خون ِ زندگی و کار و تجارت در شریانش موج می زند آواها در هم می پیچد و یک سمفونی موزون را می نوازد در این وسط عروسئی ( مردی از دریاسر که با لباس قاسم آبادی خودش را مثل عروس درست می کند ) با لباس قاسم آبادی در ازدحام جمعیت، می رقصد و بعد در لیوان شربت می ریزد و به تک تک جمعیت می دهد و پول می گیرد آنطرف تر یکی از اطراف رشت آمده است و زنبیلی در دست دارد که داروهای مختلف را در آن چیده است و داد می زند: دوا دوای مشد ِ محمد ساسه دوا ( داروی ساس ) سوبوله دوا ( داروی کک ) سوبوجه دوا ( داروی شپش ) رابه دوا ( داروی حلزون ) و الی آخر و الحق که بازاری زنده و پویا بود. امروز را نمی دانم اما چون از نسل دیروز هستم برای نسل امروز قسمتی از این همهمه ی شادمانی ِ بازار را گزارش کردم. و ادامه اش را در قسمت های بعدی گزارش می کنم احمد پناهنده ( الف. لبخند لنگرودی )
|