نامه ای از لندن: «درماندگی کاروان طَرَب» سلام. شما وقتی کلمۀ «رومانی» (Romania) به گوشتان می خورد، اوّلین چیزی که به ذهنتان می آید، چی هست؟ بعضیها ممکن است آقای چائوشسکو (Ceaușescu)، دیکتاتور سابق کشورِ رومانی به ذهنشان بیاید و «کُمدیِ» بالا رفتنِ او از پلّه های عظمت، و «تراژدیِ» عبرت انگیزِ سقوطش (۱). امّا من که اهل سیاست نیستم، اوّلین چیزی که به ذهنم می آید، کولی های رومانی و موسیقی آنهاست، و این که بزرگترین اقلیتِ کشور رومانی هستند، و دیگر اینکه بیشتر رومانیاییها از موسیقی آنها خوششان می آید، امّا از خودِ آنها نه چندان. فکر نمی کنم شما بخواهید شرحی از تاریخ زندگیِ کولیهای پراکنده در سرتاسر دنیا بشنوید. ضمناً من هم خوشم نمی آید که بگویم ما یک وقتی به کولیها می گفتیم «قرشمال»، یعنی «غربیل بند» یا «غربال ساز»، و در عین حال، به جای فحشهایی مثلِ بی شرم و بی حیا و دهن دریده و سلیطه می گفتیم «قرشمال» (۲). و خوشم هم نمی آید که بگویم در «فرهنگ لغات عامیانه»، تألیف «سیّد محمّد علی جمالزاده» در تعریف کلمۀ «کولی» نوشته شده است: «طایفه ٔ معروفی هستند چادرنشین که در تمام عالم پراکنده اند و در ایران کارشان فروختن سبد و فالگیری و احیاناً دزدی است.» (۳) چیزهایی که این کولیهای پراکنده در دنیا، از جمله کولیهای کشور «رومانی»، در حدود هزار و پانصد سالِ پیش از بخشِ شمالِ غربیِ هند برداشتند و با خودشان به هر جا که رفتند، بردند، زبانشان بود و موسیقیشان، وَ آزاد وُ بی مَرز وُ بی مُلک وُ بی مالکیت وُ سبکبار زندگی کردنشان. (۴) سرودها یا تصنیفهاشان تاریخ زندگیشان است و آوازها و آهنگهاشان طنین غمها و شادیهاشان. برای خودشان می نواختند، می خواندند، می رقصیدند، و به مردم لذّت و نشاط می دادند، و از مردم «پاداش» می گرفتند. نظم نوین جهانی و به هم چسبیدنِ شرق و غربِ اروپا، و ایضاً زد و بندهای «ارباب المشارق» با «ارباب المغارب»، این خواب را آشفته کرد، به طوری که حالا وقتی من دارم سربالاییِ تُند پیاده رو یک خیابان باریک را عصا زنان و هنّ وُ هنّ کنان، حلزون وار، طیّ می کنم، و آهنگ آشنای یکی از ترانه های کولیهای رومانی به گوشم می خورَد، می بینم یک مرد کولیِ میانه سالِ تنها، بی خانواده، بی کاروان اسبی، کنار دیوار نشسته است، با کاسه ای پلاستیکی، مشتی پول خرد در تهِ آن، آکاردئون می زند، و سرش به دو طرف در چرخش است، و چشمهایش با التماس به دستها و چشمهای عابرهایِ به خود مشغول آویزان. یکدفعه پیاده رو موقّتاً خلوت شد. نگاه کردم، دیدم حالا فقط من هستم و او. در دو قدمیش وایستادم که هم آهنگ ِ آشنای او را بشنوم، هم خستگی در کنم. امّا او آهنگ را قطع کرد، وَ رویش را از من بر گرداند. منتظر ماند تا من بالاخره نومید شدم و به راه افتادم. ده قدمی که از او دور شدم، ظاهراَ نحسی من هم از او دور شد و پیاده رو دوباره عابر دار، و او دوباره آکاردئونش را به صدا درآورد. دلم گرفت. احساس کردم که او دیگر کولی نیست. آزاد وُ بی مَرز وُ بی مُلک وُ بی مالکیت وُ سبکبار نیست. دیگر نه برای دل خودش می زند، نه برای لذّت و نشاطِ دیگران. مطرب نیست. پاداش نمی خواهد. گدا شده است. خسته است. تنها می زند. برای گدایی می زند! _______________________________ ۱- آقای چائوشسکو، در موقعیت آشفته و بی سامان اقتصادی و سیاسیِ کشورش، در هجدهم دسامبر ۱۹۸۹، سرکوبی شورشیان شهر بزرگِ «تیمیشوآرا» را بر عهدۀ فرمانبران و همسرِ وفادارش گذاشت، و به مصداقِ «الغریق یتشبّث بکلّ الحشیش»، برای دیداری رسمی از جمهوری اسلامی ایران، به تهران رفت و خیلی زود برگشت و انقلابیون مملکتش خیلی زود، در بیست و دوّم دسامبر، او و زنش را گرفتند و تیرباران کردند. ۲- اینجا، در انگلیس، استفاده از کلمۀ «جیپسی» (gypsy)، یعنی «کولی» را دور از ادبِ اجتماعی می دانند و به کولیها می گویند «تراوِلِر»(traveller)، یعنی «مسافر»، که منظورشان «همیشه مسافر» است. نکتۀ جالبِ توجّه و قابلِ تأمّل این است که کولیها به خودشان، نه «کولی» می گویند، نه «جیپسی»، نه «همیشه مسافر»، بلکه به زبان خودشان، به خودشان می گویند «رُمانی»، و با اینکه بزرگترین اقلیتِ کشورِ «رومانی» (Romania) هستند، اسم قومشان و زبانشان با اسمِ ملّت و زبانِ این کشور ارتباطی ندارد. مردم «رومانی»، با زبان «لاتین» و سرزمین «روم» و «ایتالیای عهد باستان» پیوند دارند، امّا کولیها که در حدودِ هزار و پانصد سال پیش از بخش شمال غربی هندوستان، به قولی از ناحیۀ کشمیر، شروع کردند به کوچ کردن به اطراف دنیا، در زبان هندی آن دوره به شان می گفتند «رُم» (Rom)، که به صورتهای «لوم» (Lom)و «دُم» (Dom) هم ضبط شده است، که طبقۀ پایینی از جامعه شان بودند و نوازنده و خواننده و رقّاص دوره گرد یا سیّار. ۳- در اینجا تعدادی از بقیۀ تعریفها و معنیهایی را که در لغتنامۀ اینترنتی دهخدا آمده است، می آورم: « کولی، کاولی = کابلی ؟ لولی، لوری، غربال بند، غربتی. (و رجوع به لوری ، لولی و لولیان شود). به مجاز زن یا دختری که بسیار فریاد کند. زن بی شرم بسیارفریاد. زنی سخت آواز درشت و بی شرم. زنی که عادتاً داد و فریاد بسیار کند. زنی پر داد و فریاد. سلیطه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به مجاز کودکان پرسروصدا و جیغجیغو و زنان دزد و بد زبان را گویند. (از فرهنگ لغات عامیانه) کولی غربیل بند؛ مراد همان کولی است منتهی بدین صورت بیشتر به مجاز به کار می رود و به زنان سلیطه و آپاردی و بچه های پرسروصدا اطلاق می شود. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). فاحشه. (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). مردم صحرانشین بی شرم . (ناظم الاطباء). ۴- البتّه این واقعیت را هم در نظر داریم که وقتی دربارۀ «کولیها» حرف می زنیم، از گروه معینی از «آدمیزادها» با خصوصیات و فرهنگی معیّن، پروردۀ موقعیت و محیط، حرف می زنیم، نه از «فرشتگان» از آسمان آمده، همان طور که دیگر قومها و ملّتهای دنیا هم خوب و بد دارند و همه شان «فرشته» نیستند. علیزاده طوسی
|