شعرناب

آزادی


به آزادی عشقمی ورزم و عشق من نسبت به آزادی واقعی با دانشرو به فزونی ام از تسلیم مردم بهبردگی و ظلم و ستم و اطاعت شان از بت های ترس آوری که ساخته ی دست پیشنیان و جلاداده ی لب های خشک و
سوزان بردگان است ، رشد می کند
اما در عشقمبه آزادی به آن بردگانی عشق می ورزمکه در آرامش و بی خبری کورکورانه ،
بوسه برآرواره های افعی صفتان و درنده خوبانی که لبخند زهرآگین و تلخ شان را احساس نمی کنند می زنند و ندانسته به حفر گور
خویش با دست خود می پردازند.
زندگیبدون آزادی ، جسمی بی روح است
وآزادی بدون اندیشه روحی سرگردان
زندگی ،
آزادی ،
و اندیشه،
سه چیز در یک چیزند
ازلیت و ابدیتدارند و هرگز از بین نمی روند


1