آزادی به آزادی عشقمی ورزم و عشق من نسبت به آزادی واقعی با دانشرو به فزونی ام از تسلیم مردم بهبردگی و ظلم و ستم و اطاعت شان از بت های ترس آوری که ساخته ی دست پیشنیان و جلاداده ی لب های خشک و سوزان بردگان است ، رشد می کند اما در عشقمبه آزادی به آن بردگانی عشق می ورزمکه در آرامش و بی خبری کورکورانه ، بوسه برآرواره های افعی صفتان و درنده خوبانی که لبخند زهرآگین و تلخ شان را احساس نمی کنند می زنند و ندانسته به حفر گور خویش با دست خود می پردازند. زندگیبدون آزادی ، جسمی بی روح است وآزادی بدون اندیشه روحی سرگردان زندگی ، آزادی ، و اندیشه، سه چیز در یک چیزند ازلیت و ابدیتدارند و هرگز از بین نمی روند
|