شعرناب

عید هر سالم بدون پدر

امروز برای تو می نویسم که بدانی نبودنت چقدر برایم گران تمام شده وقتی کسی نیست که به جایت با او مشورت کنم و مطمین باشم که دلسوزانه و از ته دل صلاحم را می خواهد . مشفقانه برایم مسایل را بشکافد و زیر و بم کار را نشانم دهد و من هر بار چنان دلم سبک شود و اعتماد به نفسم بالا رود که در کارم موفق شوم . اسفند هر سال به یادت برایم زهر تر از تلخی هلاهل ، عیدی است که دیگر هیچگاه برایم وجود ندارد .بچه که بودم اگر از نظر مالی مشکلی داشتیم ولی بودنت چنان حجمی داشت که خلایی احساس نکردم ولی حالا هیچ مردی حتی همسرم نتوانسته جای تو را در دلم بگیرد و فقط نقش همسریش را ایفا کند شق القمر کرده آخر می دانی این دوره فقط باید دوید ولی کی می رسیم ، من که مانده ام . پدر عزیزتر از جان شیرینم دوستت داشتم و برایت احترام قایل بودم و به زحمتکش بودنت می بالیدم. که به لقمه حلال چنان اهمیتی می دادی که یاد گرفتم به هر طریقی و با هر زد و بندی دنبال مال دنیا نباشم و حواسم به لقمه ام باشد هر چند روزگار برایم سخت شود ولی تلخیش را به جان بخرم و آن را دارویی بدانم که نتیجه اش شیرین و بهبودی است و ای کاش من فرزند خلفی باشم و روز قیامت شرمنده تو عزیزترین فرد زندگیم نشوم .همه درسهایی که به من آموختی آویزه گوشم کرده ام و حتی به فرزندانم یاد خواهم داد ولی پدر من در این سن هم به تو احتیاج داشتم و رفتنت خیلی زود بود و سالهای فراقت طولانی تر می گذردبرای من که حتی آرزویم شده فقط یک شب در خوابم بیایی بله فقط یک شب...


1