حسین قوامی، فاختهای با زلال آواز در گلو گروه های سنتی در موسیقی ایران برای بازتاباندن دقیق ردیف نیاز به خوانندگان ورزیده ای دارند که گرمای صدا و گستردگی آن را توامان داشته باشند. شمار این گونه خوانندگان در تاریخ موسیقی سنتی بسیار اندک بوده است و از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی کند. حسین قوامی معروف به فاخته ای که اینک ۲۵ سال از مرگش می گذرد، یکی از آن هاست. در دسته بندی های مکتبی که برای آواز سنتی ترسیم کرده اند، قوامی در هیچ کدام نمی گنجد. خواننده ای است اصیل که همیشه در هر مقایسه ای یک سر و گردن از دیگران بالاتر ایستاده است. توفیق او البته تا حدود زیادی مدیون صدای کمیاب اوست. ارزش جوهری که بدون وجود آن، آواز خوانی به کلیشه تبدیل می شود. این جوهر ذاتی البته بعدها با بهره گیری از استادان، صیقل می خورد و ارزش های خود را بهتر می نمایاند. قوامی استادان متعدد و متنوعی داشت، از حسینعلی نکیسا و عبدالله حجازی بگیرید تا حسین طاهرزاده که از خرمن تجربیات هر کدام خوشه ای برداشت و بر محور صدای درخشان خود آن ها را پرورش داد. قوامی خود از قمرالملوک وزیری نیز به عنوان یکی از الگوهای نخستین یاد می کرد. با این همه او را مقلد هیچ یک از آنان نمی توان به شمار آورد. شیوه آواز خوانی ویژه خود را دارد. جوشنده ترین غلت ها و مخملی ترین تحریرها از آن صدای او بود. صدائی که گویی از زلال چشمه ای برمی خاست. حسین قوامی در سال ۱۲۸۸ در تهران به دنیا آمد. او کارمند ارتش بود و برای نخستین بار صدایش را برنامه ارتش رادیو ایران در فضا پراکند و گوش ها را تیز کرد. کوتاه مدتی بعد، در سال ۱۳۲۵، حسینقلی مستعان، رمان نویس معروف که به سرپرستی رادیو برگزیده شده بود، برنامه های مستقلی برای او در نظر گرفت و او به پیشنهاد روح الله خالقی با نام مستعار "فاخته ای" به استمرار در برنامه های موسیقی شرکت می جست. بدیهی بود با برپایی برنامه گلها، فاخته ای نیز به آن می پیوندد. قوامی در چند دوره از جشن هنر شیراز نیز شرکت داشت و هنرمندان برجسته بین المللی با او و صدای پرورده اش آشنا شدند. ترانه ها در شرح زندگی حسین قوامی سخن از ۲۰۰ برنامه آوازی می رود که از او باقی مانده است. در میان آن ها بیست ترانه سنتی نیز به چشم می خورد که معروف ترین آن ها، شب جدایی با موسیقی مجید وفادار، خزان عشق، با موسیقی جواد بدیع زاده و سرگشته با موسیقی همایون خرم عنوان گرفته اند. در این میان سرگشته یا آنگونه که در زبان مردم جاری است، ای پری کجایی نام دارد، یکی از والاترین ترانه های سنتی پیش از انقلاب را پدید می آورد. سراینده ترانه هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) جهان بینی آرمان گرایانه خود را با زبان تمثیل به بیان می آورد. "پری" همیشه به او نزدیک است ولی قابل دستیابی نیست. صدای نی او در فضاست و اندام سبکبالش در چشم انداز است ولی تا به سویش گام برمی دارد دیگر نه دیده می شود و نه شنیده، با این همه کافی است دمی او را از یاد ببری تا دوباره حضور پی گیر خود را به نمایش بگذارد. شاعر سرگشته پری است و آرزومند وصال او: دل من سرگشته توست/ نفسم آغشته توست/ به باغ رویاها، چو گلت بویم/ در آب و آینه ، چو مهت جویم/ تو ای پری کجائی/ که رخ نمی نمائی/. شاعر در پایان تمنائی از پری رویاهای خود دارد: شبی کنار چشمه پیدا شد/ میان اشک من چو گل وا شد/. متنی چنین نمادین را همایون خرم در عاشقانه ترین مایه های موسیقی سنتی جای داده و صیقل آن را به صدای فاخته ای سپرده است. ترانه دیگر خزان عشق معروف بدیع زاده/ رهی معیری است که مفسران متعدد داشته است. ترانه ای است از چند جهت ویژه. اولین ترانه رهی معیری است که بدیع زاده، قوامی، شجریان، الهه، عقیلی...نیز آن را خوانده اند. خزان عشق هم در همان مایه همایون است که گویی برای پیام های عاشقانه بنیاد شده است. به همین دلیل هم با کیفیت صدای قوامی سخت سازگار بود. ترانه دیگری با عنوان شب جدائی در کارنامه قوامی ثبت شده که با آهنگ مجید وفادار پیوند خورده است. وفادار را در آن سال ها مردی برای تمام فصول نام داده بودند. همه خوانندگان از حوزه های مختلف به عنوان یادگاری هم شده آهنگی از او را در آلبوم خود دارند. ولی درخشش شب جدائی پیش از هر چیز مدیون صدای قوامی است. آوازهای بازمانده از حسین قوامی مجموعه ای است سرشار از ظرافت ها و لطافت های آوازی و دقت و مراقبت در تلفیق شعر و موسیقی. قوامی به راستی فاخته ای بود با زلال آواز در گلو.
|