تفاوت شعر و نثرشاید خیلی وقتا دیده باشیم که یه نوشته ای که بهش میگن شعر اصلا اون ویژگی هایی که ما برای شعر میشناسیم رو نداره. یعنی به نظرمون میاد که این هیچ فرقی با نثر نداره. اصلا تفاوت های شعر و نثر چیه؟ در کل شعر و نثر یا میشه گفت زبان شاعرانه و زبان معیار یه سری تفاوت های معینی دارن که زبان شناس ها مشخص کردن. چیزایی که من میدونم این هاست: اولین تفاوت شعر و نثر در فرم بیرونیش هست. خیلی ساده ست. نثر رو به شکل پیوسته مینویسن و نهایتا توش پاراگراف بندی میکنن در حالی که شعر (هر نوع شعری) رو به شکل های مختلف نوشتن شعر مینویسن. قطعا دیدید. مثلا شعر کلاسیک مثلا مثنوی ها رو به شکل دو مصرع (یک بیت) در هر خط مینویسن . یا مثلا شعر ها نو رو هیچ وقت مثل نثر نمینویسن. یه فرم بیرونی خاص دارن. اما خب هیچ وقت با تغییر فرم بیرون یه نثر تبدیل به شعر نمیشه. تفاوت بعدی شعر و نثر زبان ش هست. تعریف زبان رو میدونید. "زبان یک سیستم قراردادی منظم از آواها یا نشانههای کلامی یا نوشتاری بوده که برای نمایش و فهم ارتباطات و اندیشهها به کار برده میشود." وقتی میگیم زبان شعر و نثر متفاوته یعنی نوع واژه های استفاده شده ، چگونگی به هم پیوستنشون و در نتیجه جمله های حاصله در شعر با نثر متفاوته. حتی دیدیم که گاهی توی نثر نوشته یه قسمت هایی یه حالتی پیدا میکنه که با حال و هوای نثر متفاوته. اونوقته که میگیم زبانش شاعرانه شد. بنابراین یکی از ویژگی های متفاوت شعر از نثر زبانش هست. یه شعر اگه قافیه و وزن داشته باشه، فرم بیرونیشم شبیه شعر باشه ما زبانش زبان شعر نباشه به دل نمیشینه. شاید یکی از دلایلی که اکثریت مردم شعر های حافظ رو خیلی دوست دارن و از شعر های فردوسی داخل شاهنامه در اون حد لذت نمیبرن اینه که زبان حافظ بیشتر از فردوسی شاعرانه ست. با این حال قطعا زبان شاهنامه هم زبان شعر هست.چون شعر بدون زبان شاعرانه شعر نمیشه. تفاوت دیگه ی شعر با نثر یه سری چیز هاست که بهش ارتباط واژگان با ساختمان میشه گفت. یعنی اینکه در شعر از واژگان جوری استفاده میشه که نهایتا بسته به نوع شعر یه سری وزن یا قافیه و اینجور چیزها پدید میاد که توی نثر وجود نداره. البته نوعی از شعر هست که نه وزن داره نه قافیه. اون دیگه فاقد این ویژگیه و صرفا به واسطه ی زبان شاعرانه هست که مشخص میشه شعره نه نثر. یکی از ویژگی های دیگه ای هم که طرفداران شعر بهش نسبت میدن اینه که شعر میتونه به راحتی فرامکانی و فرا زمانی باشه و در کل مرز های ملموس توی نثر رو رد کنه. شما چه تفاوت هایی برای شعر و نثر میدونید؟ میتونیم چند تا نوشته که شعر بودن یا نثر بودنشون دقیقا واضح نیست رو بررسی کنیم که اگه اسمش شعره چرا و اگه نثره چرا. به همه لبخند بزن اما با یک نفر بخند همه را دوست داشته باش اما به یک نفر عشق بورز تو قلب همه باش اما قلبت مال یه نفر باشه ما نمیتونیم به دلمون یاد بدیم که نشکنه ولی می تونیم بهش یاد بدیم که وقتی شکست لبه های تیزش دست اونی که شکوندش نبره دنبال کسی نباش که باهاش زندگی کنی ، دنبال کسی باش که نتونی بدون اون زندگی کنی … ... شکل تو شعر می گفتم شکل تو می خندیدم و شکل تو گریه می کردم. اما امروزها ، فقط یک شکل برگردانم با ریسه هایی درگردن! دارم می زند درختی که از شکاف پنجره ی تو روید. دار و درخت، چه پارادوکس عجیبی که حلقه برگردنم می زند؟! من سرابم غرق در تردید و ترس کوره ی آتش ، تن عریان دل ... شوره زاری ، تشنه لب .... در انتظار ... لب ؛ ترک خورده ، پُر از تاول دلم دانه ی احساس من در اشتیاق رُستن است لحظه ای ؛ مکثی.... درنگی .... بارشی... چشمهایت بغض باران دارد ، اینجا بی امان بر من ببار.... پ.ن: اگراساتید و بزرگواران اطلاعات یا مطلب کامل تری دارند ممنون میشم درقسمت نظرات بگذارند .
|