شعرناب

آخرین بوسه


بزرگتر شدم! هر چه بزرگتر میشدم، فاصله ها بیشترمیشد و شرم در آغوش کشیدن
وبوسیدنش را بیشتر احساس میکردم. این چه عادت تلخی ست که ما داریم! زمانیکه باید
نزدیکتر شویم دور میشویم. همیشه در حسرت بوسه های گرم کودکی سوختم ،
روزهایی را که به بهانه بزرگ شدن، در آغوش کشیدن وبوسیدنش، ختم شد به عید یا روز مادر،
آنهم گاهی در کنارش نبودم و این آخرین بهانه را هم از دست میدادم. همیشه افسوس
روزهای شرم خود را می خورم!.
بوسیدم . بوسه ای سرد وگس که دلم را بیشترسوزاند،


0