شعرناب

حرف حساب

مرد از حرارت آتش جهنم حرف میزد و جوان از رویای خوردن یک لیوان شراب وسط یکروز سرد برفی در سرزمین آرزوهایش می گفت .. هر دو نفر را خوب می شناسم .. مرد هر روز به حرفهایی که میگوید خیانت می کند و جوان همچنان به خیال مستش وفادار مانده است .. قاضی نیستم ولی ایمان دارم آسمان هم با آدمهای یکرنگ است .. به آنان که وقت اذان زیر لب آواز زمزمه می کنند پرخاش نکن .. شاید بیشتر از من و تو بخدای کعبه ایمان دارند و این چنین بی خیال میخوانند .. آنها طمع به مهربانی و رحمت خدایشان کرده اند و ما در اندیشه رفتن به سرزمین رویایی بهشت و ترس از جهنم لذت خواندن ترانه های عشق و زندگی را بر خود حرام کرده ایم .. راه آسمان همیشه باز است و فرصت پرواز از آن همه ماست .. در روزگاری که عده ای برخلاف عقایدشان رفتار می کنند باید سخت مواظب ایمانمان باشیم .. مقصد همگی و اصلی ما خداست .. فقط راهها از هم جداست .. یکنفر بت درونش را میشکند تا لایق سفر کعبه باشد .. دیگری به کعبه میرود و بت میشود .. تا وقتی تعدا مسجدها از اماکن فرهنگی ترویج دین بیشتر باشد نباید به افزایش نسل جدید نمازخوان های باایمان امیدوار بود .. خدا بسیار بخشنده ومهربان است و بهشت سرزمینی همیشه سبز و محل بیداری رویاهای قشنگ .. بجای دیوار آتشین جهنم پنجره زیبای بهشت را نشان دهیم .. مسیر را ساده و آسان نشان دهیم شهر پر از مومن عاشق و جوان خوشحال میشود ..
از دفتر : روزهای سیاه و سفید روزگار من
نوشته : عبدالله خسروی (پسرزاگرس)


3