شعرناب

نقد ادبی )2(


شعری تازه سروده ام از فاصله
_ باز هم برای خان _
به چند زبان در آمده است
یکیش همین زبان کوچه بازاری
– فاصله …
خان ِ من
در گندمزار گیلاس می کارد
وَ آلبالو را بیش از اَنار دوست دارد
حتی بیشتر از سیب
هی هم گل گاو زبان طلب می کند اَز من
_تازه دم _دمادم که به مزرعه می آید
چقدر حر فش می شود این با آدم !!!
- فاصله ...
خان ِ من هر گاه تنها به مزر عه بیاید
من رفیق اوهستم
هرگاه یک نفر همراه او باشد
رعیت او هستم
هر گاه دونفر همراه اوباشد
دستش را بالای چشمش که ابرونیست
می گذارد و
می بالد:
از آنجا ………
تا…………
به ……………… آن
جا …..
تمام ملک ا وست
می خواهد
تعداد زیادی رعیت استخدام کند
_فاصله …
خان ِ من البته خان ِ کجی نیست
کج و راست می رود اما حیف
_فاصله…
محمد یزدانی جندقی اساس 75 بازنگری 91
نقد اول : استاد سیدحاج فکری احمدی زاده(ملحق) منبع سایت شعر ناب
سلام ودرود
گذشته از تصاویر زیبائی که خلق کردید و لذت وافر از آن بردم .
این اثر معنای ژرف و عمیقی که اندیشه سراینده را می رساند خبر می دهد که برای درک بیشتر ان باید بورژوای اجتماعی سیاسی شاعر و اطراف زندگیش بیشتر اطلاع داشت
نقد دوم : استاد سیاوش پورافشارمنبع سایت شعر ناب
درود بر دوست
شعرتان را خواندم
نظرات خودم را در به ترتیب بیان می کنم:
1-بررسی جامعه شناختی ناشی از شعر:
مطمئنم صورت ظاهری این شعر بحث خان است اما بررسی رفتارشناسی بخش زیادی از آدمها در جامعه است که آنقدر فاصله شان را از دیگران زیاد می کنند که انگار نزدیک شدن دیگران به آنها برایشان افت شخصیتی دارد یا دیگران را از آنقدر محقر می پندارند که انگار خودشان خیلی بزرگند
حتی شاعر مجبور بوده است عینا کلمه فاصله را دربین بندها بیاورد که فن(( اجرا در متن))اینجا بخوبی پرداخته شده است و این یک نکته قوی در این شعر است
2-بررسی زیبایی شناسانه شعر:
زیبایی ظاهری شعر را پسندیدم فرم زیبایی در این شعر سپید اجرا شده است این ناشی از تجربه طولانی شاعر در سرودن اینگونه اشعار است
وجود نماد و سمبل در شعر سنگرصور خیال را خالی نکرده است اما باید بگویم در محور همنشینی اتفاق زیادی نیافتاده است و استعاره و تشبیه خیلی کمی می بینم
اجرا در متن
از آنجا ………
تا…………
به ……………… آن
جا …..
بر زیبایی این شعر افزوده است
3-بررسی فنی شعر:
خبر دادن در شعر خیلی خوب نیست اگر بخواهیم خبر بدهیم باید خیلی شاعرانه اینکار را کرد مثلا سهراب سپهری می گوید زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است سهراب مستقیم نگقته است زندگی لحظه اکنون توست
یا جایی خواندن لک لک اتفاق سپیدی است کنار دریاچه در این شعر در بعضی سطور خبر هست اما خیلی هنری نشده است مثال:
خان ِ من هر گاه تنها به مزر عه بیاید
من رفیق اوهستم
یک خبر محاوره ای است من پیشنهاد می دهم شاعر در دادن خبر هنرمندانه تر عمل کند مثل میتوان گفت:
خان من هرگاه با خودش می آید
من رفیق او هستم
این عبارت
هی هم پشت سر هم آمده ضعف تالیف دارد شعر که وزن ندارد پس می توانست هم را بعد از گل گاو زبان بیاورد
4-بررسی تاریخ شناسانه:
با توجه به تاریخ ارباب و رعیتی در کشورمان بسیار زیبا می توان این پدیده ارباب رعیت را موشکافی کرد در این شعر شاید این قصه قصه درد بسیاری از موقعیتهای مشابه باشد
5-محاسن مختلف این شعر فراوان است از مینی مال بودن شعر گرفته تا پیوستگی در وجه درونی شعر و ... درنهایت باید گفت که شاعر آنچه را که خواسته خوب در قالب کلملت ریخته به ایشان تبریک می گویم
نقد سوم : استاد علی اصغر اقتداری (حرمان)منبع سایت شعر ناب
سلام بر حضرت دوست
شعرتان را خواندم شعری که بقچه ی اندوه شاعررا بازکرده واز رنج همیشه ی تاریخ می گوید
خان ! این کلمه ی نفرت انگیز به خوبی در این شعر به تماشا گذاشته شده است هنر شاعر در عریان نشان دادن خان به خوبی مشهود است
خانی که انار وسیب بهشتی را نمی پسندد یعنی آن قدر رذالت در وجودش خانه کرده که نمی تواند به بهشت فکر کند او خود جهنمی است که هم دیگران را می سوزاند وهم خودش را
شاید اگر من بودم پاراگراف اول را نمی آوردم چون نیازی احساس نمی شود به بودن آن
البته من منکر استفاده از آرایه های ادبی برای هرچه زیباتر کردن شعر نیستم ولی شعر شما رنگی از عاطفه ودریغ وتاسف بر خود پوشانیده است وهمین کافی است که آن را دلنشین کند
در یک شعر روایی آرایه ها کمتر مجال بروز می یابند واین شاید ایرادی باشد بر این کار
یکی از مسائلی که بار ها بر شعر دوستان تاکید داشته ام استفاده ی به جا از علایم نوشتاری است با استفاده این علایم احساس وعاطفه ی شاعر زودتر وبهتر به مذاق خواننده می نشیند که شما از این مهم غافل مانده اید
خانی که در گندم زار گیلاس می کارد !
آلبالو را بیشتر ازانار وحتی سیب دوست دارد!
هی هم در این جا خوش ننشسته ومی تواند حشو قلمداد شود
وقتی می گویید هی هم فلان کاررامی کند خواننده منتظر است که یک هم دیگری را برای انجام کار دیگر خان ببیند که چنین نیست
چهره های مختلف خان به خوبی به تصویر کشیده شده است وطرز نوشتاری در نوشتن
از آنجا ………
تا…………
به ……………… آن
جا …..
تمام ملک اوست
هم چنین نوشتن مکرر کلمه ی فاصله از فاصله ی بین رعیت و خان حکایت دارد این ها خطوط ننوشته ی شعر است که خواننده باید آن را به فراست دریابد به این کار موسیقی دیداری درشعر می گویند که توسط شاعر به طرز هنر مندانه ای انجام گرفته است
نکته ای که نباید مغفول بماند کنایه ی زیبا وآگاهانه ای است که در این شعر خود نمایی می کند وقتی می گوید
خان دستش را بالای چشمی که ابرو ندارد می \'ذارد
این ابرونداشتن می تواند هم از آبرونداشتن چشم سخن بگوید وهم از گشادگی وبی انتهایی آن به خاطر حرص زیاد وهم چنین اشاره به وسعت املاک خان واین زیاده خواهی درجایی دیگر نیز گوش زد شده است
اومی خواهد تعداد بیشتری رعیت استخدام کند
خان دیگر در این جا عمومیت پیدا می کند وشاعر از قضیه ی خان نقبی می زند به اجتماع
تاسف ودریغ شاعر در پایان بر کج وراست رفتن خان ، نشان از این دارد که در این جا برای دو دوزه بازی او هم که برای منافع خویش به هر دست آویزی متوسل می شود گاهی چپ گرا وزمانی هم راست گرا وبه اصطلاح طرفدار حزب باد! بودن اوتاسف می خورد واین نکته اوج هنر شاعر است که برای انسانیت از دست رفته تاسف می خورد حالا این می خواهد برای دوست باشد ویا فردی چون خان !
شاعر در این قسمت نگاهی پیمبر گونه به این موضوع دارد واین است آن چه که از آن با عنوان اوج هنر شاعر یاد کردیم
نقد چهارم : استاد فرمیسک(هاوار هه لوی)منبع سایت شعر ناب
سلام و عرض ادب جناب یزدانی جندقی
ضمن تایید نقد جناب ملحق، اضافه بر آن باید بگویم نوعی برداشت شعری متفاوت و بسته به زاویه ی دید می توان آنرا جز اشعار اجتماعی- سیاسی طبقه بندی کرد، با اشاراتی هرچند کوتاه به نظام ارباب رعیت\"فئودال\" ( البته باید زمان و مکان حین سرودن را در نظر گرفت).
جسارتا احساس میکنم درمواردی به شکل ضعف دوگانگی زبانی در شعر ایجاد شده است-
سروده ی گران و تاثیر گذاری بود
منبع ویکی پدیا
فئودالیسم یا نظام ارباب–رعیتی یا تیول‌داری یا حکومت ملوک الطوایفی یا خانخانی یا سرواژ نظامی اجتماعی-اقتصادی است که در نتیجه فروپاشی جامعه برده داری یا در نتیجه فروپاشی کمون اولیه (نظام اشتراکی) به وجود آمده و با وجود تنوع راه‌های رسیدن بدان، تقریباً در کلیه سرزمین‌های جهان، البته در هر جا با ویژگی‌های مشخص خود، وجود داشته‌است.
در اروپای غربی این نظام از قرن ۵ تا قرون ۱۷ و ۱۸، و در روسیه و شرق اروپا از قرن ۹ میلادی تا نیمه دوم قرن ۱۹ را در بر می‌گیرد. فئودالیسم در توصیف دورهٔ معینی از تاریخ اروپا از قرن نهم تا سیزدهم میلادی اشاره دارد که در آن قدرت سیاسی میان زمینداران بزرگ تقسیم شده‌است و هر زمیندار یا ارباب دارای جماعتی رعیت یا واسال است که در ازای خدمات سپاهی یا سایر خدمات، حق تملک زمین یا استفاده از زمین را از ارباب بدست می‌آورند. نظام فئودالی برابر و مشابه با نظام ارباب – رعیتی در ایران وآسیای میانه‌است. در بسیاری از کشورها فئودالیسم با اصلاحات ارضی و تقسیم زمین‌های زراعی بین کشاورزان از میان رفته ولی هنوز هم در بعضی از کشورهای جهان سوم قدرت واقعی در دست فئودالها و ملاکین بزرگ است. فئودالیسم در ایران بیشتر به عنوان حکومت ملوک الطوایفی یا خانخانی معروف شده‌است.
پاسخ محمد یزدانی جندقی
با سلام و سپاس از یکایک مخاطبین اندیشمند منتقدین ادبی جناب استاد سیدحاج فکری احمدی زاده(ملحق) جناب استاد سیاوش پور افشار جناب استاد علی اصغر اقتداری جناب استاد فرمیسک و دیگر بزرگواران که در نقد این متن بی مقدار همراهی داشته اند :
اساس این شعر از سال 75 می باشد ویرایش انجام گرفته در سال های اخیر تبدیل " ارباب به " خان " و دیگری ورود کلمه ی " فاصله " هست و گیلاس به جای "پسته "همچنین حذف قسمت هایی از شعر به طور مثال آغاز شعر اینگونه بوده است :
می خواهم شعری برای ارباب بگویم
امشب که چشم هایم قندیل های یخی آویخته اند ...
تغییر کلمه ارباب به این دلیل بود که کلمه ی "ارباب " در سال های اخیر با مفهوم های بینامتنی در شعر آیینی مطرح و مشهور شده است و ممکن بود برای شرح فرامتن مشکلاتی فراهم آوَرَد نیز " پسته " در مراعات نظیر گندم موجب برداشت هایی با تاریخ مصرف و متعلق به یک دوره می شد ولی در اجزای دیگر تغییری ایجاد نشده است در این متن که البته از نظر فنی طبق نظر دقیق منتقدین دچار نقطه ضعف هایی هست طرح و حرف اصلی مولف انتقاد از حاکمیت یک نظام سیاسی خاص در یک قلمرو اختصاصی نیست از نظر من به عنوان یک انسان از طبقه ی کارگر یا به تعبیر بهتر طبقه ی زحمت کش وجود هر گونه فاصله ی طبقاتی تحت هر نام واندیشه ای پذیرفتنی نیست اگر خود نیز دستی از دور بر آتش نویسندگی نداشته باشم گرایش به سمت اینگونه از متون خواهم داشت هدف من در همان سال ها تا امروز و همیشه انتقاد ازخود بزرگ بینی بعضی از آدم ها در روابط فرهنگی و اقتصادی با دیگر آدم ها بوده است که باعث پدید آمدن احساس مالکیت از کلی و جزیی در نهاد انسان های سلطه طلب است این پیام البته چندان که باید پرداخت شاعرانه ندارد به همین دلیل در اندازه یک شعار در سطح سیاسی خود را نشان می دهد در مجموع این شعر نیازمند کشف و تاویل نیست
در این سطر ها :
خان من در گندمزار گیلاس می کارد
وَ آلبالو را بیش از اَنار دوست دارد
حتی بیشتر از سیب
هدف شاعر ترسیم فضای تجمل گرایی کاراکتر اصلی روایت هست
و در این قسمت
خان ِ من هر گاه تنها به مزر عه بیاید
من رفیق اوهستم
هرگاه یک نفر همراه او باشد
رعیت او هستم
هر گاه دونفر همراه اوباشد...) تا پایان شعر )
علاوه بر آنچه در یک نگاه و بی واسطه دریافت می شود لایه ای پنهان از مفهوم قرار دارد به این ترتیب که بسیاری از فاصله ها را انسان های آسیب پذیر خود رقم می زنند و باعث پا برجایی آن نیز می شوند نه اینکه روندی غیر قابل تغییر در روابط اجتماعی وجود داشته باشد ) رفیق ) کلمه ای با مفهوم چند لایه هست که می تواند رمز گشای این قسمت از متن باشد یعنی زیر دست و زبر دست هم می توانند با یکدیگر رفیق باشند به شرط آنکه زیر دست نسبت به شخصیت انسانی خود به آگاهی رسیده باشد و در مقابل بالا دستی چندان کرنش و تملق به جا نیاوَرَد در واقع بسیاری از شخصیت های خود خواه تاریخ که در این متن با واژه ی نمادین "خان " معرفی شده اند در نتیجه ی سکوت و تملق قشر رعیت بر مسند قدرت بر نشسته اند و در تثبیت توسعه طلبی "خان " همچنان نقش رعیت پررنگ است رعیتی که با تلقین و دیکته ی یک سری از انگاره ها به خود خدمت بی مزد و منت به "خان " را همواره وظیفه ی بی قید و شرط معین ازلی و ابدی خود می داند به همین ترتیب رعیت این متن برای خود "خان " می سازد برایش شعر می نویسد میز تجمل او را می چیند با این انگاره که "خان " همواره "رفیق " اوست اما در ادامه متن می بینیم که رفاقت "خان " تا کجا می تواند باشد تا آن جا که پای چاپلوس / خدمتکار / وَزحمت کش دیگری از این دست در میان نباشد درست است همیشه کسانی هستند که زحمت بکشند بدون آنکه قادر باشند از دست رنج خود چندان که شایسته هست بهره ای ببرند همچنانکه همیشه کسانی هستند که ملکی را که در حقیقت خدا صاحب اصلی آن هست به بهایی اندک بخرندیا به زور سرنیزه صاحب شوند و در آن به بهره کشی از رعیت بپردازند و اینچنین هست که این چرخه ی ارباب و رعیتی هرگز نمی شکند اما در صورت اگاهی و خود باوری طبقه پایین اجتماع تغییر در روند روابط با طبقه ی زیاده خواه و سلطه جو اتفاق می افتد
در پایان سپاسگزارم از جناب استاد عباس خوش عمل که قطعه ی منظوم بسیار زیبایی تقدیم این متن فرموده اند همچنین از متتقد محترم محمد ایثاری نیا "جوینی که با برداشت متفاوت به تبیین قسمت هایی از متن در قلمرو تقابل ها و تعامل های عقل و عشق پرداخته اند هر چند برداشت و تفسیر قابل تامل ایشان با نیت مولف متن هم سویی ندارد و سپاس از منتقد گرامی حسین احسانی فر "رهای لنگرودی و همگی بزرگواران که این مطلب , مطلب پیشین و نقد استادن محترم را خواندند
خاک پای دوستان و از تملق به دور محمد یزدانی جندقی اسفند 93


1