نقدی بر شعری از سعید احمدجامی (خواجه)بررسی شعراز دور می آید به گوش امشب صدای ساز تو از سعید احمدجامی (خواجه) شور عرفان و سرمستی شعرشان دلپسند است اتفاقی که بهتر است در شعرشان بیافتد رفتن به سمت آشنایی زدایی از واژه های قدیمی مثل فلک و دمساز و ... است البته استفاده از واژه های قدیمی به خودی خود ایرادی ندارد منتها به شرطی که تصویرها و آنات جدیدی ارائه دهد ببینید مثلا سهراب سپهری از دو واژه قدیمی رهزن و کاروان در شعر خوب استفاده کرد چرا که آن را با دو واژه کاربردی امروزی بار و لبخند ادغام کرده است: رهزنان را خواهم گفت: کاروانی آمد بارش لبخند حقیر بیت دوم شعرتان از شعرتان را بر اساس این مطلب ویرایش می کنم امیدوارم مورد قبول واقع افتد: من عاشق رقصیدنم چون برگ گل در باد هات بر این سما برخیز تا من باشم و پرواز تو می بینید اندر که با زبان امروز بیگانه است کنار رفت و سما که قدیم بیشتر بکار می رفته در کنار برگ گل و باد و ... قرار گرفته احساس و عاطفه قوی داشتن که ایشان دارند بهتر است با صور خیال همراهی شود و زبان امروز را بکار بگیرد مورد بعدی تصویرسازی است که بهتر است با اتفاقات زبانی خوبی رخ دهد تصویرهای امروز که بتوانند گویای امروز دارد مثلا در این شعر قصه ی سماع و شوریدگی را می توان به رزمنده ای آورد که در راه وطنش و عشق آزادی پای روی خط مین می گذارد تا راه را باز کند البته این مثال یک نمونه بود با آرزوی موفقیت برای شاعر محترم آقای احمد جامی عزیز
|