شعرناب

اعتباری که آمد دایمی رفت

یادش به خیر زمانی همه چیز خوب بود تلفن ها ثابت بودند در خانه بودند وبرای خانه اما بی سیمی که آمد پای تلفن ها به بیرون باز شد و دیدند تجدد را همراه که آمد قرار بود همراه شود قرار بود همیشه دست در کمرم بیندازدو تنهایم نگذارد اما چون دیگران را دیده بود یک روز در جیبم بود روز بعد در گردنم بی وفا دست آشناها هم میرفت و موجبات شادیشان را فراهم میکرد همراه من دایمی بود اما من همراه دایمیش نبودم از وقتی اعتباری آمد فهمیدم که اعتبارم تمام شده صیغه صیغه بدی بود مثل اعتباری صیغه بهانه ای بود برای....


0