گاهی باید مست نوشتگاهی باید مست نوشت تا واژه ها بر روی کاغذ سفید زیبا برقصند .. بی لبخند زیستن غم بزرگی است و یاد مرگ بهانه خوبی برای ترک لذت های زندگی نیست .. هر وقت که تلخ وسیاه مینویسم یکروز به ایام بد زندگیم اضافه میکنم .. وقتی هر روز در شلوغی خیابان های پر از مترسک و عروسک و عبور آدمهای سرد و بیروح عادت کرده ایم چهره های اخمو و عبوس همدیگر را ببینیم و بی تفاوت از کنار احساسات زیبا و نگاههای گرمی که زیر بار برخی باورها و دغدغه های زندگی امروز مخفی کرده ایم بگذریم دلم میخواهد آنروز که دست بر قلم میبرم و سطر جدیدی را به دفتر دست نوشته های روزگارم اضافه میکنم الفبای شادی و نشاط را به همه هدیه کنم .. باید همه چیز را سپید نوشت تا سیاهی ها را از دلهای معلق فراری داد .. عادت کرده ایم برای خندیدن منتظر تقویم باشیم .. دیدن مردمانی که دارای زیباترین ترانه های عشق و شاد زیستن هستند و استعداد رقصیدن دارند ولی با نوای غم انگیز نی چوپانی زود گریه می کنند و برای خندیدن و رقصیدن دنبال جای مخفی میگردند سیاهترین منظره دنیاست و این دل نوشته تلخ ترین سطر ادبیات امروز من است .. تا فرصت هست با لبخند زندگی کن .. بهشت جای آدمهای خوشحال است .. عبدالله خسروی (پسرزاگرس)
|