ارمغان 7374 روز اعتیاد من ارمغان 7374 روز اعتیاد من یک خانه متروک ، یک اطاق انزوا ، یک دیوار جرز ، یک پنجره سنگ ، یک در قفل ، یک لیوان لب پر ، یک عالی نسب بی طلق ، یک فانوس خاموش ، یک دل غم ، یک گلیم سوخته ، یک چشم اشک ، یک لب لرزان ، یک گوش سنگین ، یک پشت خمیده ، یک دست التماس ،یک بازونحیف ، یک قلیان دود ، یک بشقاب گشنگی قرون ، یک حیاط برگ ، یک آسمان ابر عقیم ، یک نسیم راکد ، یک پیاده رو برف پا نخورده ، یک خیابان بن بست ، یک فکر خودکشی ، یک قاب خاطرات ، یک آئینه زنگار زمان ، یک پله سیمان سقوط ، یک گلدان کاکتوس ، یک درخت بید جنون ، یک ساقه عریان ، یک ناودان خشکسالی ، یک شیروانی تگرگ ، یک فریاد سکوت ، یک دسته موی سفید ، یک جفت کفش میراث ، یک سجاده سجدۀ نیاز ، یک تسبیح ورد واعظ ، یک قابلمه حسرت گندم ، یک کلاه تمسخر قاضی ، یک سفره امید ، یک سینه سوز ، یک آغاز پایان ، یک کت پینه ، یک لنگ شیشه پاک کن ، یک شمد چادر شب ، یک کف دست پوچ ، یک زیر سیگاری خاکستر ، یک سنجاق سیاه ، یک باغچه قبر ، یک درخت سترون ، یک آفتاب ظلمت ، یک باران خیال ، یک شب بی روزن ، یک تاریخ بی پایان ، یک تقویم تکرار ، یک دفتر نی ، یک قلم درز ، یک سیگار فیلتر ، یک زبان لکنت ، یک لب گلایه ، یک پیشانی عطش ، یک قاشق نمک ، یک چشم انتظار ، یک کتاب تراژدی ، یک دیوان مرثیه ، یک طاقچه غبار ، یک ساعت پنج عصر ، یک سحر خمار ، یک شب یلدا ، یک اسکناس نی ، یک زمین زلزله ، یک ماهیتابه استخوان ، یک قوری جوشانده ، یک درخت کلاغ ، یک پرده استتار ، یک سماور تشنه ، یک دوچرخه پنچر ، یک حوض ترک ، یک صندلی میخ ، یک کبریت خالی بندی ، یک بخاری یخبندان مدام ، یک آسمان پرستوکوچ ، یک جیب فقر ، یک مگس پیله ، یک قرآن تحریف ، یک سوره توبه ، یک آیه یاس ، یک واژه عنکبوت ، یک حرف نون ، یک رکعت نماز قضا ، یک تابوت آرزو ، یک زمزمه لال و هیچ . حالا تو میدونی و خودت باقر رمزی باصر 1383 افتاده بپا خاسته
|