شعرناب

my hero ( قهرمان من )


زندگي مولاحسين نمودار زندگي كنوني ماست كه اکنون جان بر كف براي خلق‌هاي محروم ميهن خود در اين دادگاه محاكمه مي‌شويم. او در اقليت بود و يزيد، بارگاه ،قشون، حكومت و قدرت داشت. او ايستاد و شهيد شد هر چند يزيد گوشه‌اي از تاريخ را اشغال كرد ولي آن‌چه كه در تداوم تاريخ تكرار شد راه مولا حسين و پايداري او بود، ‌نه حكومت يزيد. آن‌چه را خلق‌ها تكرار كردند و مي‌كنند راه مولا حسين است.
در ایران انسان را به خاطر داشتن فکر و اندیشیدن محاکمه می‌کنند. چنان‌که گفتم من از خلقم جدا نیستم، ولی نمونه صادق آن هستم. این نوع برخورد با یک جوان، کسی که اندیشه می‌کند، یادآور انکیزیسیون و تفتیش عقاید قرون وسطایی است. یک سازمان عریض و طویل تحت عنوان فرهنگ و هنر وجود دارد که تنها یک بخش آن فعال است، و آن بخش سانسور است که به نام اداره نگارش خوانده می‌شود. هر کتابی قبل از انتشار به سانسور سپرده می‌شود. در حالی که در هیچ کجای دنیا چنین رسمی نیست، و بدین گونه‌است که فرهنگ مومیایی شده که برخاسته از روابط تولیدی بورژوا کمپرادور در ایران است، در جامعه مستقر گردیده‌است و کتاب و اندیشه مترقی و پویا را با سانسور شدید خود خفه می‌کند. ولی آیا با تمام این اعمالی که صورت می‌گیرد، با تمام خفقان، می‌توان جلوی اندیشه را گرفت؟
رئيس دادگاه: از شما خواهش مي‌كنم از خودتان دفاع كنيد
گلسرخي : من دارم از خلق‌ام دفاع مي‌كنم
رئيس: بعنوان آخرين دفاع اخطار شد كه مطالبي آن‌چه كه به نفع خودتان مي‌دانيد در مورد اتهام بفرمائيد
گلسرخي: من به نفع خودم هيچي ندارم بگويم، من فقط به نفع خلقم‌ حرف مي‌زنم. اگر اين آزادي وجود ندارد كه من حرف بزنم مي‌تونم بنشينم.
رئيس: همانقدر آزادي داريد كه از خودتان بعنوان آخرين دفاع، ‌دفاع كنيد
خسرو گلسرخي: (با خشم و غرور) من مي‌نشينم، مي‌نشينم، من صحبت نمي‌كنم،….
رئيس: بفرمائيد
«گلسرخي با غرور و خروشندگي كه در چهره‌اش آشكار است مي‌رود و مي‌نشيند او حاضر به طلب بخشش از شاه نشد و بیدرنگ اعدام گشت»


1