شعرناب

فقط به خاطر تو...


سلام به معبودم.........
گونه هایم خیس است
خیس نوشته هایی که تو را از یاد برده...
پنجره ها هم شرمگینند... از اینکه باران را به صورت می گیرند
تاپاک تر باشند
چرا که در این شهر کسی به ناپاکی شیشه های دود خورده
نمی اندیشد
اذان که می گویند یاد دعای سحر می افتم:
....... ای خدایی که هرگاه صدایم زدی اجابتت نکردم.........
به تو فکر می کنم.....به درختی که در روبروی پنجره اتاقم
دستهایستایشش همیشه رو به توست...
همیشه رو به آسمان
شرمنده می شوم
شرمنده......... و باد نیز..... و ابر نیز
همه الحمدالله ......... می خوانند
دلم برای آغوش تو تنگ است
دلم برای پیشانی دلتنگیم که بر خاک کربلا سجده می کند
مرا دریاب
مرا دریاب
اگر صدایم نکنی فراموش می کنم که برای ستایشت
دستایم را هدیه ام کردی
و در قلبم امید کاشتی
و از ناپاکی ها حفظم کردی
دوستت دارم
" یا من حیث ما دعی اجاب "
" ای آنکه هرگاه خوانده شود اجابت می کند "
اثیری


4