شعرناب

تقديم به انان كه ياد نگرفتند زيبا ببينند!


-------------------------------
آهنگ هستي در گوشم نواخته شد ، ناگهان چشم گشودم ندايي در دلم مرا به سوي مي كشاند سويي كه نمي دانستم چيست و كجاست گاهي تند وگاهي آهسته گاهي بالا و گاهي پايين گاهي توان راه رفتن نداشتم ناگه طوفان زندگي شروع به وزيدن كرد و مرا به درون خودم انداخت روزنه عشق را در وجودم يافتم در انديشه ام نبود كه جايي دگر روم من در وجود خودم نشان عشق را ديدم
و
دريافتم
كه عشق همان راز زيباي آفرينش است
عشق به هستي عشق به تمام انسانها
خداوند عشق و زيبايي دوستت دارم تو بهترين يار و ياورم بودي و هستي در تمام لحظات زندگي خواسته وناخواسته كنارم بودي مثل يك مادر از چيزيهاي كه ممكن بود روزي عذابم دهند رهايم كردي و در مسير كه منتهي به وجود خودت بود رهسپارم كردي در لحظاتي كه فضاي سينه ام از بي كسي پر بود تو همه كسم بودي عاشقانه دوستت دارم و در روزي كه آهنگ زيباي هستي را در گوشم نهادي از تو مي خواهم در انديشه و قلبم نقش زيباي عشق را جاري سازي عشق به تمام هستي و عشق به تمام انسانها تا بتوانم
دوست بدارم و زيبا ببينم .
------------------------


1