ده توصیه: چگونه می توان یک شاعر موفق شد!اندرو موشن، شاعر و داستان نویس انگلیسی است که در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۹ ملک الشعرا (شاعر ملی) بریتانیا بود. او جوایز متعددی در زمینه شعر مثل جایزه اورون، جایزه جان لولین ریس و جایزه دیلن توماس را دریافت کرده و در سال ۲۰۰۹ به خاطر خدماتش به ادبیات، مقام شوالیه خانواده سلطنتی بریتانیا به او اعطا شد. او به شاعرانی که در پی موفقیت اند، ده توصیه کرده است. بگذارید موضوع شعر، شما را بیابد والدین من نه نویسنده بودند و نه چندان اهل مطالعه. پدرم یک بار به من گفت که در تمام زندگیش فقط نصف یک کتاب را خوانده است. اما من یک معلم عالی ادبیات داشتم به نام پیتر وی. او و توصیه هایش عمیقا در ذهن من نفوذ کرد، چراغهای ذهن من را روشن کرد و در حقیقت زندگی من را دگرگون کرد. در هفده سالگی، همان اوایل که من سر هم بند کردن شعر را شروع کرده بودم، مادرم در یک تصادف به شدت مجروح شد و عاقبت به همان دلیل درگذشت. در آن ایام من واقعا به دنبال راهی بودم که بتوانم احساساتم را بیان کنم. شاید گفتن این نکته کمی خودبزرگ بینی جلوه کند، ولی من همیشه فکر می کردم که موضوع اصلی برای من مرگ است. به این خاطر است که معتقدم شما نمی توانید موضوع شعرتان را پیدا کنید، این موضوع است که شما را پیدا می کند. شعر گفتن برای من صرفا سوگواری نیست، هر چند خیلی از مواقع همین است، بلکه تلاش برای زنده کردن یا حفظ کردن و راههای دیگر مقابله با حقیقت میرایی ما انسانهاست. از سرچشمه احساسات خود مایه بگیرید هیچ گاه حرف شاعرانی را که می گویند از احساسات خود نمی نویسند باور نمی کنم. اگر واقعا چنین باشد و از احساس واقعی خود نگویند، من علاقه چندانی به شعر آنها ندارم. منظورم این نیست که آنها شعرهای بدی می سرایند ولی این دسته از اشعار مواردی نیست که من بیش از همه می پسندم. در اشعاری که من دوست دارم عامل محرکه آنها احساساتی و عاطفی است. اشعاری که در آنها گرمای ناشی از احساسات عمیق و قوی حضور بسیار نیرومندی دارد. به اعتقاد من شعر یک شکل ادبی و فرم هنری بسیار عاطفی است و وقتی که این طور نباشد علاقه و اشتیاق چندانی در من ایجاد نمی کند. در مورد موضوعاتی که برای شما مهم هستند شعر بگویید حقیقت این است که من همیشه از اینکه عنوان ملک الشعرا را به من دادند خوشحال نبودم. بهترین شعرها زمانی سروده می شوند که از یک راه مستقیم به موضوع نزدیک نشویم. مثلا به جای ورود از در اصلی خانه، از در عقبی و فرعی یا از طریق پنجره و یا حتی دودکش وارد منزل شویم. امیلی دیکنسون شاعر آمریکایی نیمه دوم قرن نوزدهم می گفت: "تمام حقیقت را بگویید ولی به شیوه ای اریب." این حرف او همیشه آویزه گوش من بوده و اگر فردی مثل من در یک موقعیت عمومی قرار داده شود به سختی می تواند این روش را پیش ببرد. کسانی که در فضای عمومی و یا عهده دار مقام های عمومی هستند، درست مثل حالتی که به ناگهان در فاصله سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۹ برای من پیش آمد، اگر به یک چنین موقعیتی عادت نداشته باشند ممکن است به سادگی آسیب ببینند. برای من عادت کردن و مواجه شدن با بار عظیم ناشی از حضور در انظار عمومی بسیار دشوار بود. هیچ گاه نمی خواستم رابطه خود را با فضای عمومی کاملا قطع کنم ولی ای کاش می توانستم به شکل بهتری از خودم محافظت کنم. موضوعات عادی را مهم بگیرید و در گزینش سخت گیری کنید به معجزه وار بودن هر آنچه که عادی و معمولی است احترام بگذارید. آنچه ما اکیدا باید به آن توجه کنیم این است که بسیاری از موضوعاتی که در اطراف ما روی می دهند خارق العاده، جالب، بی همتا، عمیق و شگفت انگیز اند. به آنچه در برابر چشمان شما قرار دارد نگاه کنید و موضوعات درخشان و نکات تابناکی را که به خاطر عادی بودن و یا شناخته شده بودن جذابیت خود را از دست داده اند برگزینید و از آن لذت ببرید. در حقیقت بیگانه کردن خود با موضوعات و پدیده های شناخته شده و بازشناسی و تفسیر آنها از منظری جدید، بخش مهمی از کاری است که شعر می تواند انجام دهد. سعی کنید در آنچه برای انجام دادن انتخاب می کنید سختگیر باشید؛به این ترتیب آنچه می سرایید و می نویسید جزو بهترین کارهایتان خواهد بود. از تمام ابزارهایی که در اختیار دارید استفاده کنید سالهاست که من شعر آهنگین و قافیه دار نگفته ام. به نظر می رسد که اشتهای خود را برای این سبک از دست داده ام ولی هنوز هم لذت خواندن این نوع شعر را از دست نداده ام. به نظرم هر کسی که بر ضرورت وجود قافیه در شعر تاکید می کند در مورد شعر و آنچه که شعر می تواند باشد به حد کافی فکر نکرده است. اما با وجود این باید در نظر داشت که همه ما به عنوان شاعر جعبه ابزارهای خاص خود را داریم که در آن قطعات و وسایل گوناگونی وجود دارد که سایر ادبا و نویسندگان از آن برخوردار نیستند و آهنگ و قافیه یکی از همین اسباب های مهم است. بنابراین استفاده نکردن از قافیه در شعر مثل این است که یک اتومبیل بخریم و موقع راندن آن هیچگاه از دنده دو خارج نشویم. از هر اسباب و ابزاری که در اختیار دارید استفاده کنید. اگر گیر کردید پیاده روی کنید یا موهایتان را بشویید ویلیام ووردورث، شاعر بریتانیایی اوایل قرن نوزدهم، زمانی گفته بود که راه رفتن با روند فعالیت های خلاق ارتباط بسیار نزدیکی دارد. من عاشق پیاده روی ام و هر گاه ذهنم متوقف می شود پیاده روی می کنم و اگر وقت چندانی نداشته باشم موهایم را می شویم. به نظر می رسد که مغزم را از خواب بیدار می کند. حتی اگر یک روز وقت پیاده روی نداشته باشم و فقط به شستن موهایم قناعت کنم، باز هم در طول اتاق کارم قدم می زنم تا ذهنم بهتر کار بکند. در شعر حرکت و جنبش کلمات در یک سطر و یا چند سطر بسیار حیاتی است و به نظر من این سیالیت درست به اندازه فرم و درک ما از یک شعر مهم است. بگذارید آثارتان به راحتی مورد تعبیر و تفسیر قرار بگیرند مردم اشعار شما را به اشکال گوناگون تعبیر و تفسیر خواهند کرد. غیر از موارد تفسیرهای کاملا نابخردانه، خود من از تمام تفسیرها و نقدها در مورد اشعارم لذت می برم و حتی امیدوارم که چنین واکنش هایی را برانگیزد. اشعاری که شما می سرایید مثل یک دنیایی است که خواننده می تواند در آنجا ساکن شود و آنچه را که برای او بیانگر معنا و مفهوم مهمی است برگزیند. بنابراین هر گونه تلاشی برای محدود کردن این تعابیر و تفاسیر از سوی شاعر نابخردانه است. ویستن هیو آودن، شاعر آمریکایی میانه قرن بیستم، در ستایش از ویلیام باتلر ییتس شاعر و نمایشنامه نویس برجسته ایرلندی اوایل قرن بیستم می نویسد که مرید او شده بود. و به نظرم این دقیقا همان چیزی است که او در ذهن خود داشت. شاعر یا نویسنده اثر خود را به خوانندگان عرضه می کنند و خوانندگان کاملا مختارند که درک و تفسیر خود از آن اثر را داشته باشند. اشعار خود را با صدای بلند بخوانید خواندن اشعار با صدای بلند بسیار مهم است. فارغ از اینکه از نظر شاعر معانی مهم هر شعر در کجا نهفته اند، برای ما طنین کلمات به هنگام خواندن شعر با صدای بلند شاید به اندازه دیدن کلمات نوشته شده روی کاغذ مهم است. به اعتقاد من شعر عمیقا یک فرم صوتی و شنیداری است و ما در هزار سال گذشته تا حدی این نکته مهم را فراموش کرده ایم. از زمان اختراع کتاب، زنده بودن شعر تا حدی تحت الشعاع سایر مسایل و الزامات قرار گرفته است. زمان مناسب برای سرودن را پیدا کنید زمانی را که برای نوشتن و سرودن شعر مناسب است پیدا کنید. هر کسی در ساعات یا بخش مشخصی از روز بهتر می تواند شعر بگوید. البته من هنوز کسی را ندیده ام که بگوید اوایل بعد از ظهر برای او وقت مناسبی است. ولی هر کسی ساعات خلاقیت خود را بهتر می شناسد و شاید کسانی هم باشند که برای انها اوایل بعد از ظهر بهترین اوقات است. زمان مناسب برای من اولین ساعات بامداد است، هم خانه بسیار ساکت است و هم احساس می کنم که من در آن ساعات از همه کس و همه چیز جلوتر هستم و این احساس خوبی در من ایجاد می کند. به نظرم بین آنچه که به هنگام خواب در ذهن ما اتفاق می افتد با مصالح مورد استفاده در نگارش خلاقانه ما یک نوع ارتباطی وجود دارد. به نظر من اشعار خوب، بدون شک مثل نقاشی های خوب، در روزهایی خلق می شوند که این دو بخش از تراوش ها و خلاقیت های ذهنی ما به خوبی با یکدیگر پیوند می خورند. زیاد مطالعه کنید، بازبینی کنید و پشتکار داشته باشید زیاد مطالعه کنید و هر چقدر می توانید بنویسید ولی در نظر داشته باشید که اولین چیزهایی که به ذهن شما می آید بهترین ایده های شما نیستند. بنابراین بازبینی، بازبینی و بازبینی کنید. و انتظار نداشته باشید که همه شعرهایتان خوب از آب دربیایند، چون چنین چیزی اتفاق نمی افتد. در آنچه اصطلاحا به آن می گوییم برج عاج خود را حبس نکنید. روزنامه بخوانید و با جهان و همه اتفاقاتی که می افتند تماس داشته باشید. هم موضوع و هم کلمات اشعارتان را در جایی به غیر از این جهان و اتفاقات و موضوعات آن نمی توانید پیدا کنید. پشتکار داشته باشید. به نظرم در آغازکار که نوشتن را شروع می کنید باید این اصل را بپذیرید که طی سالهای اول و یا شاید ماههای اول، انبوهی از نوشته های شما در حد قبول نخواهند بود. ولی نگذارید که این موضوع شما را دلسرد کند. اگر شما استعداد لازم را داشته باشید حتما خودش را نشان خواهد داد.
|