شعرناب

وروجک 3


طنز دنباله دار !
"قسمت سوم"
- تو که دوباره وبت بازه وروجک !
-ببین آقاهه ، امروز حوصله ندارم . مگه اختیار وب من با توئه !
- معذرت می خوام . آخه مگه اسم ات را ننوشتی ، خب چرا بلند نمیشی بری دنبال خرید کیف و دفتر و مداد !
اولا من تو مدسه ای اسمم را نوشم که دولتی نیست ، غیر انتفاعیه ، یعنی خصوصی ، پولکی ، حالا متوجه شدی !خودشون پول همه چی را می گیرند و دفتر و مداد ومداد رنگی و... می خرن و میدن بهمون ، این مدرسه خیلی با کلاسه ، تازه مگه همه را راه میدن ، ناهار و دسر هم میدن . بهش میگن مدرسه بدون کیف ، تو که مال زمان قدیمی متوجه این چیزا نمیشی . کیف هم نمیدن که به کول ات بندازی و هن و هن بری مدرسه و بیای خونه ، هرکی یه کمد داره کلاس که تموم شد وسایلشو میزاره تو کُمدش ، اینقدر کلاس بالاس که کُمداش هم قفل نداره ، هوشمنده ، میگی کمد بازشو باز میشه ، میگی کمد بسته شو بسته میشه ، البته هرکی می تونه با صدایی خودش کمد خودش را باز و بسته کنه ! شاگرداش هم همه شون بالای شهر زندگی می کنند ، اونا هم مثل مدرسه کلاسشون بالاس . مشق شب و تکلیف هم نمیدن ، باید همش را توی مدرسه بنویسی و با خیال راحت بری پای وبت بشینی . تازه شنیدم روی هر میز برا هر نفر یه کامپیوتر گذاشتن که وقت زنگ تفریح بتونی بازی کنی . اصلا مثل این که رفتی دانشگاه !
- پسر اینقدر چاخان نکن ، خوب نیست ! مگه میشه کمد هم با صدا درش باز و بسته بشه ؟
- چراکه نمیشه ! مگه تو فیلم علی بابا و چهل دزد بغداد را ندیدی که اون آقاهه رییس دزدا به غار می گفت ، غاربازشوغاربسته شو !اون که دیگه خالی بندی نمی کرد !
- بابا ولش کن . خب بگو برا همچین جایی چقدر شهریه دادی ؟
-نمی دونم ، مامانم چک نوشت داد دست آقای مدیر فقط من صفرهاش را شمردم ، 7 تا بود .
- تو که سواد نداری چند تا عدد را بخونی ، چطوری وبلاگ داری !
- عکساشو می بینم .
- اونجا معلم اخلاق و ادب هم دارید !
- من که هنوز نرفتم ببینم داریم یا نه . منظورت چی بود پرسیدی ، این سئوال های نیش دار چیه از من می پرسی ! هان !
- بابا هیچی ، همینجوری پرسیدم . کنجکاو شدم .
- دیگه الکی کنجکاوی نکن .
- باشه ، حالا که دانش آموز شدی ویعنی این که دیگه بزرگ شدی ، باید دیگه کم کم توی حرف زدنت مواظب باشی حرف بد نزنی ، با کسی بی ادبی نکنی ، بخصوص با معلم ات و همکلاسی هایت .
- هی ! چرا تهمت می زنی !
- ببین ، همین هی که میگی کلمه بدیه ، باید بگی ببنید آقا ، چرا تهمت می زنید .
- فکر کردی ، تهمت می زنی بهت هم بگم آقا !
- ببین وروجک حوصله ام را سر بردی ! تو تا همین دیروز هم درست صحبت نی کردی ، امروز هم که به قول خودت دانش آموز شدی باز با همون زبون حرف می زنی ، کی من تهمت زدم ! مگه دروغ میگم ! غیر اینه ؟
- گوش کن آقاهه ، به این زبون میگن ، زبون عامیانه ، آدم باید با زبون عامیانه حرف بزنه تا همه بفهمن چی میگه !
- نه جونم اشتباه حالی ات شده ، زبون عامیانه چیز دیگه ای است ، مگه این ضرب المثل را نشنیدی که میگن " ادب از که آموختی ؟ از بی ادبان "!
- نه ، مامانم بعضی وقتا که لج می کنم و گیر میدم ، میگه پسر برو ادب را از بچه همسایه یاد بگیر. آخه اون دیگه خیلی بهتر از من با زبان عامیانه صحبت میکنه !
- خب مامانت راست میگه ، این مصداق همون ضرب المثلیه که گفتم .
- اهه ، مثل این که تو از من بی سوات تری ، خب منم از اون ادب را یاد گرفتم .
- سوات نیست و سواد ،نه وروجک ، معنی اش این نیست که هر حرف بدی که اون می زنه ، تو هم یاد بگیری ، ضرب المثله چیز دیگه ای میخواد بگه ، منتها کسی که اینو گفته ، شاید باید برای بچه ها یه چیز واضح تری می گفت ، شایدهم منظورش برا بزرگترها بوده که این جوری گفته !
- خب تو که به خیال خودت میدونی معنی اش چی میشه ؟
- یعنی این که وقتی کسی با زبان بی ادبی حرف میزنه و تو خوشت نمیاد ، پس باید تو یاد بگیری که مثل اون حرف نزنی و با ادب حرف بزنی ، متوجه شدی ؟
- نه ! عجب آدمی هستی ! چرا مطلب مردم را دست کاری می کنی ، ببین این خودش گفته ادب را از بی ادب یاد بگیر ، من این جوری فهمیدم . خب منم ادب را از پسر همسایه مون یاد گرفتم ! تو اگه جور دیگه ای متوجه شدی ، اشتباه کردی برو خودت را تصحیح کن ، میگی نه بیا بریم از همونی که اینو گفته بپرسیم !
- پسر جون اون حالا زنده نیست ، اصلا میدونی ، ولش کن رفتی مدرسه معلم تون یادت میده ، بعد خودت میفهمی !
- من حالا هم فهمیدم ، هر آدم بی سواتی هم میفهمه . تو حالا جور دیگه ای فهمیدی خودت میدونی ، من نمی فهمم تو چه جوری شعر میگی و میزاری روی سایت ؟ تازه نظر هم میخای ، من که میگم این هایی که تو میگی شعر نیس ، شر و وره !
- ببین همین کلمه شر و ور که گفتی به بزرگتر از خودت ، به این میگن بی ادبی !
- پس چرا بعضی وقتا که من با داداشم سر یه چیز بهم گیر میدیم ، بابام بهم میگه : بچه اینقدر شر و ور نگو ، با ادب باش .
- خب حتما تو یه جور بدی با داداشت حرف میزنی که بابات اینو میگه ، اگه بابا ت با یه جمله بهتر می گفت ، مثلا ، پسر جان با نزاکت حرف بزن . بهتر بود .
- اینو باش ، بابام یه روز که از نماشگاه ماشین هاش ! آخه اون ماشین های خارجی خفن می فروشه ، خیلی هم گرونه ، اومد خونه به مامانم گفت ، پدر س.... ماشین را برده ، نصفشو چک داده بود چک اش بر گشت خورد .
- خب دیگه برا امروز بسه ، فهمیدم وروجک ! کوتاه بیا . فعلا برو من کلی کار دارم ، نظر هم نمیخام بزاری . فکر مدرسه رفتنت باش .
- خب نخواه ! فکر می کنه کیه ! من اصلا روی این چیزای که تو میگی نظر نمیدم . امروز با بابا اینا داریم میریم لواشک توی ویلا ، میگه قبل از این که برم مدرسه روحیه بگیرم . یه دفه محیط مدرسه دفرسم نکنه !
- اولا ما جایی به اسم لواشک نداریم . فکر کنم منظور بابات لواسان بوده . خب بهت خوش بگذره . منم چون تو دیگه چند روزی نیستی راحتم ، توی سایت نمی بینمت . روز اول که رفتی مدرسه بیا تعریف کن چیکار کردی ! چی یاد گرفتی؟ تا صحبت کنم .
ادامه دارد....


1