لوپ یا چرخه الگو قالب فرم و فرمتی نو و ابداعی برای سرایشاصولا در درون قالب های شعری کلاسیک علاوه بر سخن و حرف و پیام یک شعر ، وزن و قافیه نیز بمانند یک تم موسیقی و اهنگ و به تعبیر امروزی تر مانند موزیک متن یک فیلم ، می تواند شعر و سروده را دلنشین تر مینماید. که در واقع چنین هم هست. نیما یوشیج اما به بدلیل اشنایی زبان و ادبیات فرانسه با هوشیاری پی برد اگر از اشعار فرانسوی لذت میبرده است برای وزن و قافیه شعری آنها نبوده بلکه از گوهر و ترواش های خیال انگیز زیبا سراینده در سروده اش است .او با زیرکی دریافت که اصل و گوهر شعر وزن و قافیه نیست که شاعران تا آن زمان درسرودن گرفتارش بودند. در واقع وزن و قافیه کاربرد در زبان های بومی که در آن شعر سروده شده است کارکرد دارد. پس از ترجمه به زبان دیگر همه وزن و قافیه شعر در ترجمه اش به زبان دیگر از بین میرود. در واقع گویی وزن و قافیه در غربالگری ترجمه بیرون ریخته میشود انچه می میماند گوهر شعر است.همین گوهری شعری در غزلیات حافظ است که پس از برگردان و ترجمه به زبان المانی می ماند که نابغه ترین ادیب المان یعنی گوته در وصف حافط می گوید "خود را با تو برابر دانستن براستی دیوانگی است" یا شاعر و فیلسوف شهیر المانی "نیچه " با تعابیری شعرش را می ستاید. پس در شعر و سروده گوهر و نگینی که آن در وزن و قافیه اش نیست. اما همین بی اهمیتی وزن و قافیه در سروده های ازاد و اشعار نو ، بسیاری را دچار این نمود که چه خوب دیگر می توان بدور از شگرد و تکنیک ها ی تقریبا سخت و دنگ و فنگ های وزن و قافیه در سرایش راحت شد. غافل از اینکه در همه سروده های دنیا . چه در قالب های کلاسیک با وزن و قافیه چه در سروده های ازاد پایه اصلی شعر بکار رفتن تکنیک و شگرد های سرایش است . شگرد و تکنیک هایی مانند " تصویر " . " استعاره " . "تضاد".... . این تکنیک و شگردها اگر در سروده ای نباشد در همه زبان های دنیا ودر همه قالب ها نمیشود به انها اصولا شعر گفت. اوج شاعرانگی شعر های دنیا در بکار رفتن این اصول و تکنیک شگردهای شعری است. برای بکار بردن بسیار لطیف همین اصول شعری شاعران در دنیا هست که اشعارشان حتی از قرون اعصار می ایند و مرزهای فرهنگی را درمی نوردند ودر همه جای دنیا بر دل می نشینند مثلا این سروده کوتاه برای نمونه این سروده کوتاه که از قرن هفدهم از سرزمین شعر و فرهنگ ژاپنی امده اند : "برکهء کهن،آه جهیدن غوکی.- آوای آب ." در این سروده با این واژگان انگشت شمار به زیبایی تصویر را در ذهن می نشاند : برکه ای کهن در میان درختانی از سالیان ، و در سوی دیگر سنگ و صخره هایی پوشیده در سبزه و خزه ، در چنین سکوت و ارامشی به ناگهان جهیدن غوکی( قورباغه) به درون برکه. و صدای تالپ اب . که تمام ارامش پیرامون برکه و باغ را در بر میگیرد. ( صحفه 152کتاب هایکو از احمد شاملو و ع پاشایی - انتشارات ابتکار چاپ دوم زمستان-1368 ) با این نمونه به این میرسیم که در همه سروده زبان های گوناگون دنیا و در فرهنگ های بسیار متفاوت ودر همه قالب و فرمت ها شگرد های هنری سرایش مانند تصویر و ..بکار میایند تا در دل بنشینند. در سروده های نو نیز هرچند بنظر می رسد قالبی وجود ندارد و اما ژانر ( افریده) گوناگون دارند که هرکدام به گونه ای مانند قالب ها می توانند به ذهن سراینده نظم دهند و سراینده را در بیان سخنش یاری دهند وشعر را از سخن پریشی و پراکندگی نجات دهد. اینجا این پرسش چالش انگیز و پرسش اور شاید باشد که از یک جا می خواهیم سروده ها از قالب ها باشد تا سراینده بی گرفتاری در وزن و قافیه سخنش را آزاد بگوید از سوی دیگر نیاز به الگو قالب و فرمت دیده میشود. اینجاست که با این پیش زمینه نچندان کوتاه میرسیم به آنچه من بیش از بیست سال پیش شماری از سروده هایم درقالبی سروده ام بنام لووپ . که هم برتری های در قالب سرودن کلاسیک را دارد هم گرفتار نشدن سراینده در وزن و قافیه و ازادی اندیشه اورا در سرایش. مانند این سروده که سالها پیش از این در بعضی نشریات هم درج شده بود اما نخستین سروده ام در "سایت شعر نو " انتشار یافت: " می دانم هیچ ندارم بدهی بجز شعرهایم که مدیونند به چشمانت آنرا هم بر من خواهی بخشید میدانم." در این سروده و 8 سروده دیگر از 23 سروده انتشار یافته ام در "سایت شعر نو " (تا این تاریخ ) دارای ساختار الگو قالب و فرمتی هستند که سروده از همان سطر بند تقطیع و برشی که شروع میشود با همان نیز پایان می یابد . خواه این اغازین یک سطر باشد یا یک واژ ه یا فعل. گویی خواننده را در پایان سروده دریک چرخه حلقه وار و دَوَرانی یا به اصطلاح انگلیسی "لووپ " به شروع سروده می برد . این فرمت قالب و الگو به گونه ایست که بصورت خودکار سروده به واژه و سطر پایانی رهنمود میشود و سوق میدهد .اگر به آن نرسد هم از نگاه بیرونی و نیز از نگاه درونی و محتوایی، سروده و خواننده گویی آنرا از سراینده می خواهد و مطالبه دارد. اما پیشینه این فرمت و قالب برمیگردد به نزدیک 30 سال پیش که نخستین بار با الهام از واحد درسی برنامه نرم افزاری کامپیوتری در دانشکده آنرا بعنوان یک قالب و فرمت برای سرودن پدید آوردم . در این قالب و فرمت بعضی از سروده هایم را تجربه نمودم که رهاوردش افزون بر سروده " نمی دانم " که برای نمونه اورده شده است . یکی از خوبیهای قالب لووپ اینست که هم سروده های عاشقانه را در آن می توان سرود ، هم سروده های در مفاهیم اجتماعی مانند سروده هایی مانند " تخت" -"نوزاد سر راه"_ "نمایش واقعیت ها" منتشر شده در سایت.نکته پایه ای اینست که سروده ایی در این قالب دلنشین تر میشوند که سرشت و ذات سروده آنرا با پایانی یکسان با اغازش نه بصورت ساختگی و صرفن با گذاشتن سطر و واژه ای یکسان با شروع . شاید نا بجا نخواهد بود اشاره شود در هنر سینما که نزدیک ترین هنر به شعر است _برای پردازش زبان تصویر در آنها _ از تکنیک لووپ نیز بهره مند بوده است که کار گردان نامدار و صاحب سبک سینما " کویینتین تارانتینو" این تکنیک لووپ را بکار برده است که بزخی فیلم هایش را با سکانس هایی پایان برده است که با همان سکانس ها فیلم را شروع نموده بود. این ژانر ( افریده ) سینمایی در کار برخی از فیلم سازان و کارگردانان ایرانی نیز دیده شده است . این نوشته و مقاله را با یکی از دیگر در قالب و فرمت لووپloop به پایان میبرم: واقعیت ها با بالارفتن پلک ها نمایش میشوند دلخوش به رویاها می گرزی از واقعیت ها رها ازچنگ کابوس ها بر میگردی به واقعیت ها. سروده ای دیگر در قالب لوپ یا چرخه: سروده ای دیگر در قالب لوپ یا چرخه : تخت کنج اتاق کلنجار با بالش پایین می آیم از صبح خستگی گوشه خیابان بر سنگفرش پیاده رو جفتی دمپایی زیر سر خوابیده است تخت.
|