شعرناب

مترجم سکوت ...


.
.
.
چه واژه ی پر معنایی ...
فقط یک واژه نیست ...
انبوهی از کلمات و جملات است...
و شاید هم داستانی کوتاه ...
حتی گاهی میتواند کتابی باشد و حتی چندین جلد کتاب...
میتواند قطعه شعری باشد و یا رمانی غم انگیز...
برای برخی هم سبکی از زندگیست...
کسی با سکوتش جدایی می آفریند و دیگری ، زندگی ...
کسی با سکوتش دل میشکند و دیگری میسازد ...
کسی با سکوتش دنیارا دگرگون میکند و دیگری ، متلاشی ...
سکوت من هم رمانیست برای خود ...
گاهی به معنای خشم و گاهی اضطراب ...
گاهی به معنای توهین و گاهی احترام ...
گاهی به معنای غرور و گاهی تواضع ...
گاهی به معنای زندگی و گاهی مرگ ...
سکوت تو به چه معناست ؟؟؟
تا کنون به آن فکر کرده ای؟؟؟ ترجمه اش کرده ای؟؟؟
گاهی سکوت را باید شکست ...
گاهی هم باید به آن عمق داد ...
پس سکوتت را ترجمه کن ...
به سکوت دیگران چه ؟؟؟ فکر کرده ای؟؟؟
چه خوب مترجمیست کسی که می تواند سکوت دیگران را ترجمه کند ...
و چه خوب است مترجم سکوت بودن ...
بعضی فقط تحلیلگر بیان اند ...
سکوتشان بی معناست و سکوت تو را هم بی معنا می پندارند ...
.
.
.


1