شعر مقاومت وپایداری...محمدحسین (فراز)ملکیان دوغزل ناب از محمدحسین ملکیان شاعر متعهد وجوان اصفهانی ..درفضای ادبیات پایداری ومقاومت..ایشان که خود فرزند جانبازهستنددرد ورنج نهفته در جسم وروح جانبازان را به لطافت خاصی به نظم میکشند...اشعار نابش ارزش چندبار خواندن را دارد...ازبزرگان واساتیددرخواست ارسال پست در این فضاحداقل 10روزی یکبار رادارم.... جنگ یک جدول تناسب بود، تا جوابش همیشه این باشد پدرم ضربدر چهل درصد، حاصلش بخش بر زمین باشد عدهای را ضریب منفی داد، عدهای را به هیچ قسمت کرد تا هر آن کس که سوء نیت داشت، تا ابد زیر ذرهبین باشد یک نفر فکر آب و خاک که نه در پی آب بود و نان از جنگ خطر جبهه را خرید به جان، تا پس از جنگ خوشنشین باشد یک نفر پشت خاکریز خودی، لشکرش را که در محاصره دید سر خود را گذاشت روی زمین، تا دعاگوی سرزمین باشد یک نفر فارغ از معادلهها، بیخیال تمام مشغلهها روی میدان مین قدم زد تا، ته این سطر نقطهچین باشد در جواب کسی که میگوید، پدر از جنگ دست پر برگشت هر دو تا آستین او خالیست، تا جوابش در آستین باشد همقطار پدر که عکاس است، گفت در هشت سال جبهه و جنگ حسرتش ماند بر دلم یک بار، پدرت رو به دوربین باشد.... ............................................. موشک کاغذي بلند شد و پدرم را به اشتباه انداخت پدرم داد زد: ...هواپيما بمب روي قرارگاه انداخت پدر از روي صندلي افتاد، پاشد و گفت:«يا علي»... افتاد سقف با بمب اولي افتاد او به بالا سرش نگاه انداخت تانک از روي صندلي رد شد شيشه ي عينکم ترک برداشت يک نفر اسلحه به دستم داد طرفم چفيه و کلاه انداخت خاکريز از اتاق خواب گذشت من و او سينه خيز می رفتيم او به جز عکس خانوادگي اش هرچه برداشت بين راه انداخت به خودم تا که آمدم ديدم پدرم روي دستهايم بود يک نفر دوربين به دست آمد آخرين عکس را سياه انداخت موشک آرام روي تخت افتاد زني از بين چند دست لباس يونيفرم پلنگي او را توي ايوان جلوي ماه انداخت..........
|