شعرناب

تکنیک های نوین در سرایش شعر سپید (3): تکنیک تاخیر


با سلام مجدد
کمی از بحث سرایش شعر فاصله بگیریم و کم کم وارد بحث تکنیک ها بشیم..همون طور که گفتم هر تکنیکی باید تا حد ممکن در راستای پیشبرد متن باشه و طوری نباشه که شعر به ویترینی برای نمایش تکنیک های شاعر ختم بشه و محتوای اون لطمه بخوره..برای همین توصیه می کنم از تکنیک های زیر در حد اعتدال استفاده کنید و البته هیچ وقت اون ها رو چیز قطعی و ثابت ندونید و سعی کنید در اون ها تغییر و نوآوری ایجاد کنید و از این کار لذت ببرید.
تاخیر
اولین تکنیکی که بحث می کنیم تکنیک تاخیر هست..تکنیک تاخیر که چه به صورت موازی یا متقاطع می تونه به کار برده شه بر اساس این پیش فرض کار می کنه که تاخیر در بیان مفهوم و به نوعی بازی دادن شاعرانه مخاطب باعث افزایش رغبت اون برای خوندن اثر میشه..این تکنیک رو به دو نوع موازی و متقاطع تقسیم کردم..نوع موازی این نوع تکنیک اینه که تاخیر پیش اومده در حین خلق اثر در راستای تصویرسازی اثر عمل می کنه و به نوعی میشه اون رو نوعی تصویرپردازی مقایسه ای دونست که به صورت تاخیری در حال عمل هستش..شاید یک مثال توضیح کار رو راحت تر کنه..قسمتی از شعر "دوستت دارم" رو با هم در این قسمت بررسی می کنیم:
چشمانم را ببندم
غواصی شوم
در دریایی
سیاهِ سرد
(مکث)
فرو روم
از هشت پایِ کمین کرده یاس
از کوسه تیز باله خشم
فرو روم
از خرابه کشتی زنگ زده غم
از غار بی انتهای افسردگی
فرو روم
بگذرم
فرو روم
(مکث کوتاه)
تا صدف سپید احساس
(مکث کوتاه)
همون طور که احتمالا متوجه شدید در این قسمت با دو فعل فرو رفتن تا...و بگذرم از... تکنیک تاخیر اجرا شده یعنی به جای این که مستقیم گفته بشه فرو روم تا صدف سپید احساس..چند بار توصیف شاعرانه انجام شده بعد در انتها صدف سپید احساس به کار رفته..این تکنیک چون در راستای تصویرسازی شاعرانه در حال ایفای نقش هست تاخیر موازی نامیده میشه..ولی نوع دیگر این تکنیک در حالتیه که تاخیر در راستای شکست تصویرسازی به کار میره یعنی سعی می کنیم با استفاده از تاخیر ذهنیتی رو در مخاطب ایجاد کنیم و ناگهان با یک حرکت اون رو تخریب کنیم..مثالی از این نوع تاکید که تاکید متقاطع یا تاکید تخریبی نامیده میشه رو در شعر "پیشنهادها بسیار پایین است" میشه مشاهده کرد..در این شعر در زمانی خیالی چوب حراج بر یک قطعه ادبی گذاشته شده و مجری حراج سعی در بازارگرمی دارد که..
یک بار دیگر توجه بفرمایید
شهر خاطراتی که سرانجام دفن می شود
فقط تصور بفرمایید سراینده این قطعه ناب ادبی
اگر این طور که میگه
در پس ذهن آشوبگر خود
به چه مفاهیمی می اندیشیده است
شهر خاطرات به احتمال زیاد یادگارهای برافراشته
از عشقی غریب در دشتی از آلاله
که هر صبح
میشه روش مانور داد
با عطر درختستان های یاد معشوق
ترنم را به تنفس می نشسته است
و سرانجام شاید فراموشی
مثل یک تکه جواهر تراشش داد
چو طاعونی فراگیر
نفس های تند خاطرات را
به شماره انداخته
و ناگهان..
دو هزار
بسیار عالی
همان طور که احتمالا حدس زدید قسمتی از این شعر درباره گفتگوی احتمالی میان دو نفر یا گفتگوی درونی یکی از خریداران هست که قسمت هایی از این شعر مثل "اگر این طور که میگه".."میشه روش مانور داد" و "مثل یک تکه جواهر تراشش داد" احتمالا به اون برمی گرده..به عبارت دیگه با استفاده از عباراتی که از نظر ادبی دارای ارزش ادبی نیستند نوعی تاخیر ایجاد شده و "ناگهان..دو هزار" تمام تصویر شاعرانه مجری حراج تخریب میشه و ما در نوعی فضای ابهام آلود قرار می گیریم..این به نظرم یکی از همون جاهاییه که تخریب در راستای آفرینش هنری عمل می کنه.. نکته دیگه ای که میشه از این شعر برداشت کرد اینه که ما لازم نیست سعی در هرز کردن ذهن خودمون با تصویرسازی های پیچیده و دشوار باشیم و استفاده از همین جملات پیش پا افتاده مثل "میشه روش مانور داد" و "حتی اگر این طور که میگه " می تونه خودش در تصویرسازی و فضاسازی به کار بیاد.


2