نقدی بر دفتر شعر زین العابدین محب علی بسم الله الرحمن الرحیم که زیباترین شعر زندگی ست مادرانه مرا صدا کردی وحشی این غزل گرفت آرام ذات بی مرگ شعرهای سپید از تو می گیرد عاشقت الهام . . . با توام از خود گریزانم من تو را کشف می کنم در خویش تو همان استعاره ای هستی که مرا برد تا نبوغ کلام این روزها چاپ کتاب ها ومجموعه های غیرحرفه ای، نوشته ها ی سپید و سیاه را به ذهن باور جامعه تزریق می کند و وقتی انبوهی کتاب نامرغوب و اشعار نارسا وارد بازار می شود ،ردّ پای اشعار قوی و شاعران دارای نبوغ هم کم رنگ میشود. وظیفه ای بر دوش اهالی نقد و نظر سنگینی می کند و آن ، این ست که با نگاه منتقدانه زیبایی و کاستی های آثار چاپ شده را قلم بزنند و حق شاعران موفق را به بیان ویژگی های شعری آن ها ادا کنند. *** نکته : این نقد کاملا حرفه ای نیست و فقط اظهارنظری شخصی ست با استناد به ملاک های مدون نقد شعر . کاستی ها را با نگاه مهرتان نادیده بگیرید . *** آقای زین العابدین محب علی متولد 1363 ،شاعری که سی سالگی اش را با دنیایی از واژه های بکر و زیبا فریاد کشیده است . پشت این تصاویر شخصیتی متصور است که قید و بندهای دنیایی جایی درحافظه ی بهترین هایش ندارند و در پناه یک عشق آرمانی ،رشد و بالندگی شعرش را به رخ روزگار کشیده .شاعری که در هوای شعر و باران و زیرکی های شاعرانه اش نفس می کشد. از این شاعر ارزشمند جوان ایرانی، تا کنون سه مجموعه شعر به چاپ رسیده است که با توجه به گذشت سی بهار دلپذیر از عمرشان ، جای تحسین و تقدیر فراوان دارد. مجموعه اول :"مجموعه با بغض چندین ساله ..."که شامل 39 بغض یا 39 غزل زیبا از ایشان است و در سال 1382 این کتاب منتشر گردیده است. مجموعه دوم "در معبر فصول " که باز هم مجموعه ای از غزل های زیبای ایشان است و چاپ اول این مجموعه در سال 1390 بوده است. و مجموعه سوم " ذات بی مرگ شعر های سپید " که در سال گذشته به چاپ رسیده است و حاصل آن غزلهایی بسیار زیبا و متفاوت است. مجموعه سوم محور اصلی این مقوله خواهد بود و اشاره به ویژگی های زیبایی آفرین این مجموعه شعر. عنوان و طرح روی جلد اولین مشخصه ایست که در جذابیت و معرفی محتویات کتاب موثر است و با عنایت به طرح روی جلد این مجموعه حرف های زیادی برای سرودن به ذهن متبادر می شود. "ذات بی مرگ شعرهای سپید " عنوانی ست که ذهن خواننده را فریب می دهد با این پیش زمینه ی ذهنی که شاید محتوای کتاب شعر سپید باشد !!!که البته این عنوان از زیرکی شاعر برگرفته شده است و ایهامی که در عنوان کتاب وجود دارد نشان از پیچیدگی ذهن شاعر دارد. سپید در اینجا شعر در قالب سپید و روسپیدی شعرهای شاعر را تداعی می کند. و ترکیب "ذات بی مرگ " از ارزشی حکایت می کند که شاعر برای شعر قائل ست و این به خودی خود ارزشمندست. مجموعه شامل غزل هایی ست که با زیبایی های منحصر به فرد ، زبان صادقانه و آمیخته به هنر و فن بیان و رویاهای شاعرانه بر دفتر جاری شده اند. شاعری که پروبال احساسش را نمی توان به هیچ قفسی محدود کرد و ترکیبات زیبا و تصاویر ناب شاعرانه آفریده است. زبان پویا ،تحلیل گر،به روز و تحول پذیر شاعر قابل توجه است. توجه به پرداختن و به کاربردن واژگان اصیل پارسی و بسامد بالای استفاده از کلمات پارسی در مقایسه با کلمات عربی نشان از قدرت ایشان در به کار گیری زبان است. چه بسا بسیاری از شاعران وقتی در بیان اندیشه هایشان با ایستایی خلاقیت مواجه می شوند دست به دامن کلمات عربی می شوند که تعدادشان و نفوذشان هم در ادبیات و زبان ما کم نیست. زبان غزل شاعر مخیل ،تصویر ساز و سرشار از رفتارهای زبانی و تصویری هنرمندانه است. ایراد های قافیه ای محرز نیست . شاعر حاضر نشده محتوا را فدای فرم کند ... با وجود نوآوری در فرم به محتوا اهمیت بیشتری داده است .غزل هایی ساخته است با ارتباط عمودی ابیات نه به شکل روایت و موقوف المعانی بلکه به شکل پاره هایی که در نهایت مضمون را در هم تنیده اند و پیام شعر را رصد می کنند . کشف فضاهای نئوکلاسیک و قابلیت هایی محتوایی پر رنگ تر از تکنیک و فرم .صلابت خاص محتوای عاشقانه همراه با فخامت و شیوایی دورنی کلمات از ویژگی های ممتاز این اثر است . به اعتقاد من این دفتر شعر حکایت از سبکی بینابین از معاصر امروز و معاصر دهه های قبل دارد . همچون " مرحوم حسین منزوی" با همان گویایی و شیوایی کلام و پرهیز از مغلطه و حرف های کوچه بازاری.یعنی این فضا که در اشعار مرحوم منزوی دنباله ی فضای شعری شاعران بزرگ پیشین است با المان ها و معیارهای جدید و مشخص برای تفکیک از دوره های گذشته و به زبانی محسوس تر و ملموس تر ، بکار گرفته شده است در اشعار شاعر این مجموعه نیز نمود دارد .شاعر می کوشد به زبان معیار بگوید و واحدهای زبانی معمول و مرسوم شعرش امروزی باشد اما با این حال به فکر ایجاد فاصله بین شعر خود با گذشتگان و شاعران پست مدرن سرای امروز است و این تلاش آگاهانه در شعر به خودی خود ستودنی ست. نوآوری در زبان و آوردن ترکیبات واژگانی جدید و خود ساخته ، در بستر غزل هایی با زبان نو: غزل زاری ،لیلیانه ، عصمت نجیب گلدان ،دست های باکره و ترکیبات دیگری از این دست. . نگاه زمینی ملموس به معشوق دست یافتنی همراه با چاشنی امید و آرزو ،عمق اشعار را بسیار فراتر می برد . شخصیت پردازی در شعرهای شاعر این مجموعه ،آگاهانه است . از این شاخه به آن شاخه پریدن و جست و خیزهای هیجانی معمول شاعران آماتور در این سروده ها جایی ندارد .شخصیت ها تعریف شده هستند . گاهی شعر فقط یک مونولوگ است و شاعر خودش را می سراید اما در بسیاری از غزل ها این خودسرودن به سرایشی فراگیر و معنادار که مخاطب را مشتاقانه به هم ذات پنداری راهنمایی می کند ،می کشاند. حرکات واژگانی و معانی واژگانی در طول و عرض روایت درونی شعر همگی حکایت از سرودنی منطقی ،آگاهانه و معقول دارد .و این امر تاثیر مستقیم و غیر مستقیم دارد در روابط بین شعر ،شاعر و مخاطب . مثلثی که مستقیم و غیر مستقیم با هم رابطه برقرار می کنند و بدون هیچ یک از این عوامل مثلث معنایی ندارد ،که البته این کاملا یک برداشت شخصی از سوی نگارنده این متن است و می تواند صحیح نباشد. ابیات دارای استقلال معنی در پی کشف و تکانه و استفاده بکر از قافیه و ردیف که منجر به زیبایی در سطح غزل می شوند . دغدغه هایی تازه و زبانی روان که در آن کلمات مهجور و خارج شده از گردونه ی زبان معیار بسامد پایینی دارند و یا اصلا وجود ندارند .مقطعی و ژورنالیستی نیست بلکه در تلاش است فضاهای سورئال را نیز به فضای غزل هایش بکشاند که این موارد همگی امتیازات این اثر هستند .پویایی و تلاش بینابین در بین سبک های نزدیک به هم در سرودن . این امر نشان می دهد که شاعر افسار زبان شعرش را به دست هیچ شیوه ای به طور کامل نمی سپارد و شاید میخواهد طرحی نو براندازد ...الله اعلم ! ساختار شکنی که از مشخصه های بارز سبک نئوکلاسیک است در محتوا بارز نیست اما در سطح فرم و ساختار اتفاق و ابتکار جالبی رخ داده است . این ابتکار استفاده از وزن هایی با ارکان بالاست ...معمولا در اشعار کلاسیک تا به حال در هر مصرع سه یا چهار رکن و در بیت 6 تا 8 رکن وجود داشت اما در شعر محب علی این قانون شکسته شده است و یک شالوده شکنی مشخص و متمایز اتفاق افتاده است . در هر مصرع هشت رکن و در هر بیت 16 رکن !!!!!تغییر و تحولی اساسی ست که در جای خود بسیار قابل ملاحظه و تحسین است . و در غزل هایی دیگر اشعار با ارکان پایین و معمول هم سروده شده است که نشان از زور آزمایی و خود محک زدن شاعر دارد . این گونه فرم شعری مزیت خاصی که دارد این ست که گرفتاری انتخاب قافیه کمتر می شود و مضمون بیشتری را میتوان در یک بیت ارائه داد ، اما جور کردن این همه واژه و ایجاد ارتباط معنایی در بین آن ها کار دشواری ست که خاص ایشان است . اشعار حسی و درونی ست اما ملموس ...یعنی حسی آمیخته با هنر که برای مخاطب عجیب و غریب نیست ، تامل می خواهد و مکاشفه، اما معما و گره های کور زیادی ندارد.فضاهایی امروزی ،صمیمی ،قابل دسترس با زبانی ملایم و شیرین زبانی خاص شاعر این واژه ها: تصور هم نمی کردم که در این بیگانگی مانوس سرنوشت تو با سرنوشت چشم من عجین باشد در این جغرافیای بی کران که در غزل دارم به اندوهت رسیدم زندگی شاید همین باشد . در بحث زبانی اشعار این مجموعه تشبیهات بیانی زیبا تحسین برانگیز است. . چه باغ و مزرعه هایی که خشک خواهد شد درون سینه ی من با شکفتن آهی *** خالی مباد از برکاتت بهار من سبز است در حوالی تو کشتزار من وقتی که صبح با تو نفس می کشم خوش است در عصر تو می گذر روزگار من *** شعر اگر از تصاویر و نشانه ها فاصله بگیرد دچار شعار زدگی می شود عنصر حس آمیزی و خیال در شعر ایشان ، در تمام غزل های شان به چشم می خورد. ساخت تصاویر بسیار زیبایی که جز ذهنی پویا و خلاق از عهده ی کسی بر نمی آید. این برزخی که ساخته ام روبه دوزخ است یک شاخه از بهشت در این آشیانه نیست دیشب تبر به قامت سروم سلام کرد فرصت برای راز و نیاز جوانه نیست *** رویای تو مرا به تن جاده ها کشید در مسیر تا تو رسیدن بعید بود من خواب عاشقانه یک مرد جنگی ام تعبیر من در آینه ی این زمانه نیست *** به یمن آمدنت در تدارک غزلم چه قدر بوی گل سرخ می دهد بغلم چه خواب ها که برای رسیدنت دیدم بگو که زودتر از تو نمی رسد اجلم *** با یک سراب از بوسه ،دل از شوق می رود در سنگلاخ حادثه ها لنگ می شود *** صدای بارش باران نرفته از سر ایوان که آسمان دلم را گرفته ابر عقیمی *** دستی بگیر از دست بیمار غزلهایم افتاده باغ ذهن من در بستر زردی *** غرور سرو ،شکوه چنار و بخشش بید برای دیدن تو پلک می زند خورشید *** هق هق ام خواب شبانه را آشفت *** ارتباط معنایی بین ابیات و درکل غزل بسیار بالاست و این انسجام نشان از مهارت و تسلط شاعر بر سروده ها دارد. احساس و غنا که مشخصه بارز سرودن در قالب غزل است در این اشعار بالاست و این چاشنی احساس گاهی آنقدر نمود دارد که احساس و عاطفه بر غزل ها حاکم می شود. تازه ترشدن روز به روز شاعر، تازه شدن ضمنی زبان و وارد شدن به مسائل روزمره قابل وصول ، تصاویری که لمس می شوند به خوبی .و این حرکت در ضمیر ناخودآگاه شاعر طی مسیر می کند . ... سفری غریب و زیبا ،به تو از تو می گریزم نفسی نمی توانم که نبینمت عزیزم ... تا کجا در این بیابان ای سراب مهربانی جسم رنجور مرا با جان یادش می کشانی من به تنها ماندنم در راه عادت کرده ام تا این چنین بی روح با تن در کنار من نمانی *** به شوق لمس تو انگشت های من می سوخت که جاده ماند و تکان دست های باکره ام قافیه ها متنوع ، مضمون ساز و غافلگیر کننده هستند برای چشم زلال غزال خانگی ات کمین گرفت پلنگ خیال پرور من در این قفس به تماشای من بزن پلکی کنون که کرده ای از جنگلی مصادره ام *** چقدر لهجه ی دیدار با تو شیرین است دو چشم از عسل و گیسوان خرمایی *** حاکمیت بی قید و شرط عشق و امید در سروده های شاعر و نگاه مدبرانه به مقوله عشق و شعر: تو مریم معصومی با شور زلیخایی حوا به تو می ماند در نام نه زیبایی چشمت غزلی زیباست بی منت آرایه ای زینت شعر من ای واژه ی زیبایی *** هجوم چشم ترت وحشیانه رامم کرد بتاز در دل این دشت عاشقانه بتاز با صدای غم آلود و خسته ی یک مرد برای من غزلی با ردیف زن بنواز *** ای عشق با افسون به دنیاهای بسیاری مرا بردی من از تو خواهم گفت ای افسانه ای تو بهترین مضمون *** صورتگرم ،صورتگر تو ،اصل زیبایی بیرون بیا از پشت واژه ماه دریایی *** تو شیطانی؟ پری هستی ؟فرشته ،زن نمی دانم تو را ای روح زیبایی به شکل تن نمی دانم رفیقی ،دوستی ، معشوق یا همزاد اگر هستی تو را محبوب من در هیات یک زن نمی دانم *** نمانده پای گریز از عذاب و مهلکه ات هنوز اول راهست عشق نمی دانم انگار قصه ی تو به پایان نمی رسد ای عشق ای جرقه ی عصیان زندگیم *** مجذوب بی اراده ی گل های وحشی ات واین همان تسلیم بی چون و چرا در برابر عشق است . امید با تمام وجود در بیشتر غزل های شاعر موج می زند : تو را برای ابد در بهار خود دارم گذشت با همه کولاک شب تردید تمام وسعت این شهر زیر بال من است همین که مهر تو در آسمان من تابید و استواری در مسیر پر پیچ و تاب عشق : باشد فراموشم کن از یاد غزل خیزت که از من نیز یاد تو بیرون می شود وقتی که شد جان از بدن بیرون شاعر این اشعار به جبر بیشتر از اختیار معتقد ست تا جایی که بارها در ابیات مختلف غزلش از این امر سخن می گوید : طلسم هندسه ام را مثلثی بفرست تسلسل است اگر سرنوشت دایره ام *** تلمیح به داستان ها و حوادث تاریخی در اکثر غزل ها به چشم می خورد در من این رستمی که پروردی رفت تا فتح خوان دیو سپید گفته بودی که مراقبم هستی پهلوانت مباد تا ناکام ردّ پای اشعار معروف گذشتگان و هم چنین اشعار معاصر به صورت تلمیح ، تضمین و گوشه کنایه های ادبی چگونه آزمون دوری ات را تاب آوردم خیالت بود یا از بوی پیراهن نمی دانم "زهر هجری چشیده ام که مپرس" شام بدرود تا صبح سلام استفاده از استعاره ها و تضاد و پارادوکس معنایی و جناس هم در اشعار دیده می شود بر باورم پیچیده ردّ تو را می جویم از هر چیز این روزها سرشارم از آرامش یک شادی محزون عشق و علاقه به طبیعت و لمس یک فضای ناتورالیسم (طبیعت گرایی) آشکار ،به طوری که کمتر شعری مشاهده می شود در این مجموعه ، که برای گفتن مضمون به دامان طبیعت پناه نبرده باشد و هرجا پای طبیعت در میان باشد به طور قطع و یقین حس لطافت باران ،وسعت آسمان و هیجان دریا و ...به مخاطب منتقل می شود . شاعر این غزل واره ها در تلاش است با انتخاب مواد مرغوب در ساختمان، شعر را به گونه ای طراحی کند که مخاطب در فهم آن مشکلی نداشته باشد .فهم شعر آسان باشد و در عین حال لایه های شعر برای مخاطب منتقد و شعرشناس قابل تامل هستند . تئوری بی اساس مرگ غزل به کمک دستان توانمند و اندیشه های خلاق شاعرانی اینچنین ،برهم زده می شود و راهی هموار گشوده می شود برای دست یابی به معجزات قلم و غزل در پیکره ای جدید و لباسی بدیع و متفاوت . و این میسر نمی شود مگر با نگاه اندیشمندانه و منتقدانه مخاطبین در چارچوب رعایت مصالح شخصیتی شاعر و تکیه بر توانمندی های وی در کنار ذکر ضعف های احتمالی . فراموش نکنیم که شعر هنر ست ،هنری که کاملا ذاتی ست ، الهام است و اما پس از الهام دست توانا و ذهنی پویا می خواهد که به زبان ویژه و صور خیال و نگاه متفاوت و مضامین معاصر ،آن را پرورش دهد و طرحی نو در اندازد. با آرزوی موفقیت ،کامیابی و زیباترین شاعرانه ها برای دوست ادیب مان جناب محب علی گرانقدر .... "پایان "
|