عمده فروشی یادداشت های یک زندانی(یادداشت های زیر پوستی) داستان زندگی من؟ این جوری بود که همیشه از آب نبات چوبی چوبش بهم میرسید حقیقت؟ عین دینامیت میمونه. زندان پر از آدمهای بیگناهیه که همشون حقیقت رو گفته بودن. هر کسی تو این دنیاست یه جواریی آلودهست؟! میتوانی سر همه را بعضی وقتها کلاه بذاری، میتوانی سر بعضیها همیشه کلاه بذاری، ولی نمیتونی سر همه را همیشه کلاه بذاری. چه کسی دوست دارد مثل یک سگ ولگرد بی سروصاحب باشد؟ باید به یکی تعلق داشته باشی، حتی اگر چند وقت یک بار لگدی هم بهت بزند. رو راستی بیش از اندازه در دنیای بی صداقت عین پر کندن مرغ در جریان باد است، فقط ذهن خودت را پر از کرک و پَر میکنی.
|