چقدر متاسف شده ام چقدر برای خودم متاسف شدم روزی که از ته دل به این شعر طنز ایمان آوردم : آن کس که بداند و بداند که بداند باید برود غاز به کنجی بچراند آن کس که بداند و نداند که بداند بهتر که رود خویش به گوری بتپاند آن کس که نداند و بداند که نداند با پارتی و پولش خرک خویش براند آن کس که نداند و نداند که نداند بر پست ریاست ابدالدهر بماند! و ایمان آوردم که : شانس که نباشد جان در عذاب است... این روزها چقدر باورهایم تغییر کرده اند...این روزها چقدر برای خودم متاسف شده ام...
|