دیدی ! دیدی دلم شکست ... وقتی پیرزن با تنگ بلور كه دو ماهی قرمز داخلش بود میخواست سوار اتوبوس شود پسری عجول تنه ای بهش زد و تنگ ماهی از دست پیرزن افتاد وشكست ماهی ها روی آسفالت برای زنده ماندن تقلا می كردند پیرزن با بغض به پسر نگریست وگفت : دیدی ! دیدی دلم شكست ...
|