جای دستان سپیدت ... در سوگ مولا علی (ع)"هرکس که تو را دید به زانو زدن افتاد در صحن تو خورشید به جارو زدن افتاد" درود بر دوستان ادیب و شاعران ناب شعرناب ... قلم بردارید ... بنویسید از حجم اندوهی که در سوگ مولا علی علیه السلام بر دل های پاک تان سنگینی می کند ... منتظر جوشش اشعارناب تان در این صفحه ایم .... در هر سبک و زبان و قالبی که قلمتان یاری می کند و اندیشه تان همراهی ! *** غزلی بداهه تقدیم به ساحت امیر و مولای یتیمان و نگاه پاک و ساحت مقدس قلم های نورانی تان ... کوتاهی اندیشه و ناپختگی قلمم را به بزرگی روحتان ببخشایید ! "جای دستان سپیدت !" حجم شرم شانه ها را بیدمجنون می کشد بی تو نقاش غزل چشم پر از خون می کشد آن که لبریز از سیاهی ها و اشباح بد است دشنه را از کنج تار کینه بیرون می کشد نوری از سجِّاده تا عرش فلک رفت و قلم روی ایوان غزل ابیات محزون می کشد کیسه های نان و خرما ،پشت درها منتظر جای دستان سپیدت ،دست ملعون می کشد این یتیمان کوفه را با آه ه ه ه ویران می کنند آه کشدااااااری مرا تا شعر موزون می کشد چاه هم طاقت ندارد این همه راز ِ مگو بار سنگین غمت را آه و افسون می کشد ***
|