شعرناب

نقدی بر کتاب ذات بی مرگ شعرهای سپید

با سلام به دوستان عزیزم
نقدی که جناب آقای رامین یوسفی به کتاب "ذات بی مرگ شعرهای سپید" بنده نوشته اند ،
با سپاس از ایشون دعوتتون می کنم به خوندن این نقد:
ذات بی مرگ شعرهای سپید عنوان دفتر شعری است اثر زین العابدین محب علی توسط نشرنیماژ،نوبت چاپ :اول1392به زیورطبع آراسته شد.عنوان دفتر،درنگاه اول برای مخاطب وخواننده ی غیرحرفه ای فریبا وفریبنده است. وی انتظار دارد با تورق این مجموعه باشعرهایی درکالبدی سپیدشاملویی روبه روگرددکه چنین نمی نمایدواین عنوان نشأت گرفته از هوشمندی وهوشوارگی مولف است؛چراکه شعر می تواند در قوالب وکالبد های کلاسیک ظهوروبروز داده شود وچنان سپیدنماید که خواننده ازلذت مکاشفه اثر با دست پربازگردد،وازاین توانش ادبی به لذت متن دست یابد.ونیز شعرمی تواند درقدقامتی سپیدبه تفاخربرخیزدوبوی کهنگی دهد،شما را به شعر هواپیما اثرناتل خانلری ارجاع می دهم ومباحثه ومجادله نو ،نوندگی وکهنگی شعرمیان فروغ فرخزادوسیمین بهبهانی درکتاب گهواره ی سبز افرا(زندگی وشعر سیمین بهبهانی/دکتراحمدابومحبوب/صص43و44/چاپ اول 1382/نشرثالث).واما طرح جلد کتاب لباس سیاه رنگ مردانه ای را نشان می دهد که برتورسپید وتکیه گاهی کمر داده است وگویی خطی ست بر متن سپید دفتر زندگی،اگرچه لباس مشکی از قالب تهی و یادآورد متونی چون :شیخ خرقه تهی کردوذات بی مرگ اشیا وقانون انرژی ماده گرایان می باشد ،امااین فیزیکالیسم تکیه داده برتورمنقوش بهشتی ما را به متافیزیک رهنمون می سازد. رنگ مشکی دراین طرح نمادسوگ می باشد.مادرانه عنوان اولین سروده از این دفتراست:مادرانه مرا صدا کردی وحشی این غزل گرفت آرام /ذات بی مرگ شعرهای سپیدازتومی گیرد عاشقت الهام...زین العابدین شاه بیت غزل هایش را ویا بهتر بگویم شاه غزل هایش را اولین شعردفترخویش انتخاب کردوجالب توجه اینکه عنوان مجموعه نیز از همین شاه بیت اول دفتر گرفته شده و از همین ابتدادست خویش را برای خواننده به خیال برنده شدن رو می کند.که این کار در کتابت حرفه ای نقص محسوب می گردد.چراکه خواننده را بدون کنکاش وجستار به قله ی شعرهایش می نشاند.شاید هم به قول خواجه ی شیراز که می فرمایند :شعرحافظ همه بیت الغزل معرفت است/آفرین برنفس دلکش و لطف سخنش...می خواسته خواننده را چنین القاء نماید که این دفتر سراسرهمه بیت الغزل است.عنصرتغزل وغنا را می توان در این غزل بیش ازسایر غزلیات این مجموعه حس کرد:من در آفاق تار گم بودم در هراس از کمینگران شکار/معجزاب و دانه ات زیباست این کبوتر اگر نشست به دام(بیت سوم/ص7).عاشق از افق های تیره وتار که از ترس کمانگران به کمین نشسته به معجزت عشق خویش را هویدا می سازد وکبوترانه بر بام معشوق می نشیند.ترکیب ها با هوشمندی انتخاب شده وخواننده کفتر جلد این شعر می شود.درمن این رستمی که پروردی رفت تا فتح خوان دیو سپید/گفته بودی مراقبم هستی پهلوانت مباد تا ناکام(بیت چهارم/ص8).هگل می نویسد :استوره ها پل ها وپله های سپری شده ی آگاهی ما هستند.همان استوره یا استوره هایی که یونگ در کتاب "انسان وسمبول هایش"از آن یا آنان به عنوان ناخودآگاه همگانی یاد می کند.شاعر با بهره گیری از استوره های ملی ومیراث روانی مشترک مان به کمک متن می شتابد واز دولت عشق به سان رستم تا خوان هفتم پیش می تازد."من"درابتدای این بیت "من مفرد"نیست وسراینده با تردستی ازآن "منی تعمیم"یافته و من جمعی ساخته به طوری که خواننده خویش را در این "من میراث روان مشترک"سهیم می داند با مولف تا آخرین خان(نبردبا دیو سپید وکشتن او،و آزاد ساختن کیکاووس از مازندران).هم رای و هم پای می گردد.این بیت به آدمی احساس "پویا نمایی"و"انیمیشن"می دهد...رنجه خاطرشدی ببخشایم بعدازاین واژه ها یقین دارند/ودراین جنگ در دلم هرکس به تو شک کرد می شوداعدام(همان غزل) .شاعر دراین بیت چون پلیسی می نماید که اگرکسی به عشقش شک کرد اورا وحتا خودش را به طناب اعدام می سپارد.بی چاره دکارت.و باقی رقبا.مولانا درغزلی بااستفاده از نشانه گذاری های رقیب، چنان به یقین واژه ها ومعشوق می رسد که می فرماید:هرنشانی چون رقیب نیکخواه/می برندت تا به حضرت کشکشان...(غزل2006) .درکل غزل مادرانه ،منهای چند ترکیب وتشبیه وجناس که به علت کاربرد زیاد درشعرشاعران پیش از سراینده که تاثیرالقایی خویش را از دست داده اند،غزلی ست اسطقس دار،با دایره ی وازگانی زیادکه به خواننده جرات پیشروندگی می دهد.این غزل بابهره گیری از اوزان ترکیبی وکمیتی افاعیل عروضی نشان از شناخت شاعر از اینگونه اوزان می دهد همچون شاعران نوپردازی که با استفاده از این کمیت های وزنی کالبدها وقوالبی را پی نهادندکه برای شاعران آینده راهگشا باشندوآیندگان همان نگاهی را به شعراکنون داشته باشند که شاعران آوانگاردی چون محب علی :فعلاتن/مفاعلن/فعلن...وتا انتها که با گستره ای از زحافات روبرو می گردیم.هرغزل دراین دفترتروتازگی خاص خودرادارند واین وقت کوتاه ، لذت مکاشفه راهم ازخواننده می گیردهم از شنونده ای که برای اولین بار وآخرین بار با این اشعار روبرو می گردد.چراکه از تجمیع نقدها وبررسی هاست که شخص به برآیند وفرآیندی کارساز دست می یابد...بس که خودرا درگذار خاطراتم می نشانم /پیرمردی ساختم از کودکی از نوجوانی ...(رازآتش/بیت سوم/ص25).اینکه شاعر در مرورخاطره ها درجوانی پیر می گردد قابل پیش بینی ست واین بیت زندگی خواننده ای ست که این سراب مهربانی برای او نیز اتفاق افتاده وبخت با شاعرانی چون شیخ شیراز یر است آنجا که می فرماید:بخت جوان دارد آنکه با تو قرینست/پیرنگردد،که در بهشت برینست...بهره گیری از ادبیات دینی ومتون مذهبی ونیز تلفیق این نوع از ادبیات با استوره های ملی ومیهنی هم از دیگر توانمندی شاعر می باشد؛خاصه آنجا که سیاوش استوره ای ومتهم را مبرا ساخته واورا تا فصل های سربلندی تاریخ،معصومانه وپیروزمندانه می کشاند وبا داوری وقضاوتی به گاه وبه جا اورا ثبت واقعی می کنداینجاست که درفلسفه ی تحلیلی سعی برآن دارد تا"گزارش تاریخی"به یک فرامتن تبدیل گردداما افرادی نیز چون لیوتار سعی برآن دارند با تبدیل تاریخ به گزارش پسامدرنیسم را با بحران روبروسازد. ...باشعله های حیله ی سودابه بیرون نشدسیاوشم ازآتش/تاریخ طرح تازه رقم می زد در این معادله ،نه،گناهی نیست(ظهورموعود/ص56).شاعر این دفتر با بهره جویی از معانی وبیان به پختگی اثر خود همت گماشته است:مرا از این تن ویران وزخم حبس ابد/صفای معجز دست تو می کندآزاد(صفای دست تو/ص75).زخم حبس استعاره ی مکنیه ای ست بسیارنیکو که در مصرع اول به کار رفته است.طنزازجمله نکات برجسته ای ست که شاعر با زیرکی وتردستی از پس آن برآمده است.نمونه:برای دیدن تو ای شهاب دیر گذر/مسیرچشم تر من به کهکشان افتاد(همان صفحه بیت دوم)یادآور بیت: هرگلی در جهان روید /مابه عشقش هزار دستانیم زین العابدین که امیدوارم با چاپ مجموعه های پرباردیگرعنوان زین الشاعرین را به خود اختصاص دهد،در این بیت با طنزی هوراسی،ملایم و مودبانه به معشوق می گوید که من یک مرتبه دیدگانم با کهکشانی از زیبارویان روبروگشت وگناه توست که چون شهاب دیرگذربرقرارنمی باشی،اگرچه درادب پارسی شهاب جسمی است سماوی وزودگذر.به مثل:شهاب ثاقب یاتیزرودرشعر سعدی وحافظ وناصرخسرو.اگرباورداشته باشیم گفته بارت را که :ادبیات به معنای گریز ازاقتدار زبان وانقلاب مداوم زبان است شاعر انقلابی ما جناب محب علی نیز هم به طعنه وهم به طنزخواسته به معشوق بگوید که دیربرسرقرارحاضرمی شوی وهشدار.شاعری درغزلی دیگر به جنگ دیرینه ی انجمن شاعران مرده می رودودوباره زخم را تازه می کند:گزینه ی الف)ترکان پارسی گو بخشندگان عمرند...گزینه ی ب)خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند...گزینه ی پ)لرهای پارسی گو بخشندگان عمرند(این گزینه را دریکی از انجمن های لرستان شنیده ام با ذکر این نکته که گوینده اصرار داشته درفلان کتاب حتا آمده که استاد حافظ یک بختیاری چالنگ بوده واین سخن جوینده ای چون مرا می بایست به قم بکشاندچراکه به گفته ی وی این منبع فقط در شهر قم یافت می شودوبس).گزینه ی الف با روحیات وساختار شعر حافظ بسیارنزدیک می نماید.چراکه ترکان به هنگام پارسی سخن گفتن وهنگامیکه کلمات پارسی را دردستگاه های صوتی خود اداکنند بسیارشیرین زبان می نمایندوگزینه ب نشأت گرفته از ذهن دگماتیسمی می باشد که به خیال خویش می تواند با بازی های پان ایرانیستی واژه ی تیران را جایگزین سازد:تو این ترک را کرده ای پارسی گو/که این لهجه ازعشق را می پسندی(ص50/بیت دوم).جنگ کشتی شکستگانیم...یا کشتی نشسته گانیم.آخر کدام کودن دریا نرفته ای به نیروی باد وبادبانی آن زمان آگاهی نداشته که می بایت همین بادبان ها با انعکاس نیروی باد دریکدیگرکشتی نشسته گان را به سرانجام مقصد ومقصود برساند.جاذبه در این دفتر بسیار است وهمین وجه هرمونتیکی اثر را برای سایر خوانندگان آماده ساخته که هرخواننده به فراخور خویش از متن استفاده کند.یکی از ضعف های این اثرمنولوگ (تک گویی)اثراست دراین اشعار معشوق به سان علیامخدرانی ست که گم است وحتا برای اندک زمانی اجازه ی سخن گفتن به او داده نمی شود.این کار سبب چندصدایی یا پلی فونیک می شود که از امتیازات غزل معاصرنیزبه حساب می آید.آندره مالرو می نویسد:من اعتقادی به نقد نویسندگان ندارم.مبادرت آنها به این کارها از فرط علاقه یا نفرت است.گاهی برای دفاع از ارزش های خویش.این سخن مالرو را بدان جهت آوردم که آقای سراینده خیال نکنند هرچه ما گفته ایم ضرس قاطع است و تمام.نه بلکه ایشان باید با انرژیی که ازخود دراین دفتر به یادگار گذاشته اند یقین و ایمان داشته باشند.کاربسیارغنی ست ودرپشت جلد من خواننده انتظار داشتم که همان طرح دوباره تکرارنگرددویا لباس مشکی فام اسپید می شد وزمینه یا پشتی مشکی می شد.این کار اورا به ابدیت گیسوی معشوق وعالم مینو وروحانيت ولايتناهي پیوندمی داد .این نوشتار را ،
با بیتی زیبا ازاین دفتربه نقطه ی پایان می رسانم:دراین کتاب باقلم مهربانی ات/بگذارنقطه ای سرخط عذاب من.
رامین یوسفی
بهمن /1392/کرج(انجمن شعر فراگفتار-ایران زمین)


2