کاریکلماتورچندکاریکلماتوراز:خالدبایزیدی(دلیر) به یادزنده نام:پرویزشاپور ....کارگری درآشغالدانی اداره کاربدنبال ماده ای می گشت.که اول ماه مه رابه رسمیت شناخته باشد ....ازروزی که بازنشسته شده ام.عزرائیل مدام دنبالم می کند .....مادرم سفره راکه گذاشت.یک دل سیرغصه خوردم.گفت:فرزندم سیرشدی باقطره قطره های پنهانی اشکم گفتم:آری مادرجان ....مرگ باتولدزاده می شودوباکوچ آدمی نیزبرای همیشه میمیرد .....تاکنون هیچ کس بغیرازدندانپزشک نتوانست دهانم راسرویس کند .....آدم بیکارپرمشغله ترین آدم است.چون ازبیکاری دست به هرکاری می زند ....ازچه غمگین ایم...گاه که میمیریم همه شادروانیم ......کودکم راکه به مهدکودک بردم.درراه بازگشت کودکی هایم راتادرخانه ام همراهی کردم ....راننده ای برحسب تصادف ازدواج کرد.وسرانجام نیزبرحسب تصادف طلاق گرفت ....بهاربودم .امادریغ برگهای زردبرشانه هایم نشستند ....کاش به کودکی هایم برمی گشتم.تاکه دیگرهرگزآرزوی بزرگ شدن نمی کردم ....راههابمن دروغ گفته بودند...چراهرراهی که رفتم.همه بن بست بودند ....اگرپرنده می دانست روزی سقوط می کندهرگزپروازرابه خاطرنمی سپرد .....اگرانسان می دانست می میرد.هرگززاده نمی شد .....اگرصیادنبود.ماهی هرگزدرماهیتابه سرخ نمی شد .....اگرسنگ نبود.انسان هرگزبه بت پرستی نمی اندیشید .....اگردریانبود.ماهی هرگزبه طورصیادنمی افتاد .....اگرپائیزمی دانستریزش برگهایش .دل برگهای سبزرامی رنجاندهرگزبرگهایش رافرونمی ریخت ونگاههای سبزرابارنگ زردنمی پوشاند ....اگرزمستان می دانست سپیدی اش تداعی پیری است هرگزموسپیدنمی کرد ....اگرزنبورعسل بودم.تنهاوتنهاروی گل گلفام یارمی نشستم .....اگرعزرائیل بودم .تنهاجان دیکتاتوران واستکباران جهان رامی گرفتم .....اگرسنگ نبود.هرگزازاهریمنان بت نمی ساختند ....اگرکوه نبود.بیگمان هرگزبه پایداری ومقاومت وبردباری نمی اندیشیدیم ....اگرفیس بوک نبود.عشق رادرکوه بیستون می جستیم ولی اکنون درچت روم ......اگربخواهیم آسمان رااندوهگین کنیم.پرنده ای رادرنگاه آبی اش محبوس کنیم .....اگربخواهیم به کبوتری درقفس به اندیشیم.خودقفسی بسازیم .....اگربخواهیم مادررادوست بداریم.به گل احترام بگذاریم ....اگربخواهیم باغچه راشادکنیم .گل راپرپرنکنیم ....اگربخواهیم عزرائیل راسرکاربگذاریم.مدام آدرس وشماره تلفن راعوض کنیم ....اگرترازوی عدالت بودم .هرگزکج نمی شدم .....اگرآئینه نبود.هرگزبه پرستش خدانمی اندیشیدیم ...اگرمقصدراه باشد.هرگزبه بن بست نمی رسیم اگرنویسنده ی کتابهای زنان بودم.بیگمان فصل های ازکتابهاراخالی نگه می داشتم
|