شعرناب

حماسه در ادبیات مقاوت وقسمت هشتم تهران 52

فصل دوم :حماسه وکاربرد آن در ادبیات مقاومت: حماسه و كاربرد آن در ادبيات مقاومت ايران پس با عنايت به مطلبي كه گذشت ، آراء و عقايد فلسفي و ديني ملت ها در ادبيات پايداري متعدد و متنوع مي باشد و هر كدام به شكلي خاص نمايشگاه مقاومت در ملت هاست . سير دوره هاي مختلف تاريخ كشورمان مبين اين موضوع مي باشد . با حاكميت صفويه ، مذهب تشيع در ايران گسترش يافت و بنابه فقه شيعه دعوت به جهاد وظيفه ي امام معصوم است . در زمان غيبت امام معصوم ، اين امر توسط ولي فقيه جامع الشريط كه رهبري جامعه را داراست صورت مي گيرد . اما به خاطر ادعاي پادشاهان صفوي بر جانشيني امامان عملي شدن اين عقيده ميسر نشد ، تا اينكه با روي كار آمدن قاجار در هنگام جنگ هاي ايران و روس دعوت از علما براي صدور فرمان جهاد به عمل آمد . رگه هاي حماسه جهاد و شهادت با توجه به نگرش نهضت اباعبدالله وارد فارسي گرديد . چون بر اساس آيين تشيع جهاد در سه شكل ، تقيه (كه توام با آرامش است ) و تدافعي و تهاجمي شكل مي گيرد ولي بعد از انقلاب مشروطه و همزمان با جنگ هاي اول و دوم جهاني و نفوذ مكاتب غرب گرا ، ادبيات عملاً بازتاب افكار ميهن پرستانه و عقايد ناسيونالسيم ملي گرديد و شاعران و نويسندگان در جلوه هاي حماسي آن دوره بيشتر همت خود را صرف طرح مليت و مفاخر ملي كردند . عشق به وطن جاي افكار و ايده هاي ديني را مي گيرد و طبعاً منابع فكري غرب سبب دگرگوني در آثار ادبي مي شود . تا اينكه با ظهور نهضت و قيام امام خميني (ره) دوباره روح نهضت حسيني در ادبيات فارسي گسترش مي يافت و مفاهيمي چون ايثار و شهادت و مقاومت تا توجه به نهضت عاشورا در ادب فارسي گسترش مي يافت و شاعران و نويسندگان ، براساس پيام ها و روشن گري هاي امام خميني (ره) وارد دوران جديدي از نهضت پايداري در ايران مي گرديدند ، كه در آن با تاسي از آرمان نهضت عاشورا واژه هايي چون ايثار ،مقاومت و شهادت در راه مبارزه با استكبار و طاغوتان بالاترين ارزش بود و بهترين مباحث ادبي با مضامين حماسه اي به وجود آمد و باعث روشنگري در قيام فردي بر عليه نظام طاغوت مي گرديد . شاعران انقلابي به سرودن شعرهاي حماسي مبادرت مي كردند و با خواندن شعر ، شور و هيجان حماسه و مقاومت را مضاعف نمودند و روح تازه اي در قيام دميدند و با استفاده از ابزار شعر پيام هاي روشن گر رهبر جامعه را به گوش مردم ستم ديده رسانند . شاعراني چون : حميد سبزواري ، علي معلم ، حسن حسيني ، نصرالله مرداني ، مهرداد اوستا ، محمدحسين بهجتي (شفق) ، يوسفعلي ميرشكاك ، محمود شاهرخي ، كه بعد از پيروزي نهضت همپاي نهضت و دفع مقدس به كار خود ادامه دادند . گروهي منحصر به انقلاب بودند مانند : حاج جعفر بابايي (حلاج ) ، علي اكبر نوري ، محمدحسين جلالي ، حسن صالحي ، مرتضي اسلامي پور ، علي عاليفر ، عبدالعظيم بابايي ، عباس محمدي (آزرده) ، مهدي حديثي ، فياض منش نداف ، پيروي ، قاسم آقاذرّه ، احمد بلوري كه همه ي ليست فوق اعضاي انجمن ادبي نغمه سرايان بودند و هدفشان مبارزه تا سرنگوني حكومت ستم شاهي بود . « انجمن نغمه سرايان مذهبي در دوران رژیم پهلوی با تحمل سختي ها سنگر دلباخته ي عشق و آزادي بود و از درون سينه چون تنور تفته آتش فشان خود در آن تاريكي مطلق و سكوت مرگبار بانگ پر حرارت خويش را سر داده و با زبان دل حمله ي يكپارچه ملت خويش را به سوي كاخ بيدادگران و يغماگران شوم و ننگ بشري همراهي و يورش جوانان قهرمان فداكار وطن را با شعر حماسي شور بخشيده و زير رگبار مسلسل و برق سرنيزه هاي دژخيم ديكتاتوري سياه راه دشوار انقلابي را طي نمده ، همانند : فرخي يزدي ، عشقي ، عارف قزويني و ساير آزاد مردان وشعراي آزاده نلي پرچم سرخ انقلابي شعر حماسه اي انقلاب مقدس ايران را بدوش گرفته تا سرنگوني رژيم پوسيده ي استعمار پيش تاخته و دوشادوش خواهران و برادران رزمنده خود به جمهوري عدل اسلامي رسيده ، درود بي حد و حصر خويش را نثار روح شهداي آزادي نموده و لحظه اي از پاي ننشسته و در اين برهه از تاريخ براي سازندگي ، دست اتحاد به تمام اقشار داده و در راه توفيق و سعادت همه ي ملت ايرا كوشا و ساعي بوده و خواهيم بود .» ( علي اكبر نوري اسفند 57 ، نغمه هاي انفلاب ، نوروز پيروز جمهوري اسلامي ، محمدعلي مرداني ، ص 23 ف هديه ي انجمن نغمه سرايان ) نمونه هاي از شعر انقلاب با محوريت ايثار و شهادت : « شد از خون شهيدان وطن اسلام جاويدان از اين ره خصم دون تا دامن ميعاد مي لرزد بخاك هر شهيدي لاله بگذار تا داني زمين بر خويشتن از كثرت اجساد مي لرزد اگر بر رمز وحدت امت اسلان ره جويد بخود از اتحادش عالم ايجاد مي لزرد » (مرداني ، نغمه هاي انقلاب ، ص 24 ) « بكش ز سينه ي پر درد بانگ آزادي نخست از پي سركوبي ستم برخيز نوشته بر ورق لاله اين چنين با خون به انتقام شهيدان پاك دم برخيز تو را كه خون رگ از عهد كاوه برجوش است براي بستن ضحاك با علم برخيز بپاس عزت و آزادي و شرافت عدل تو همچو مردم آزاده يك قدم برخيز » (جعفر بابايي (حلاج )، نغمه هاي انقلابي ، ص 38 ) « پي حفظ احكام و شرع الهي زمين گشت رنگين ز خون جوانان چو ديدند مام وطن شد ز هر سو به دست عدو غرق در بحر توفان » ( حسن صالحي (خميني ) ، نغمه هاي انفلاب ، ص43 ) « شهيدان ما زنده ي جاويدانند بود تا مه و مهر و ناهيد درخشان تو اي صالحي شادمان باش و بگو درور فراوان به روح شهيدان » ( همان ، ص 44 ) « امروز كه از خون شده سيلاب روانه فرداست كه بنياد كند كاخ شهان را اين سيل كه از خون شهيدان شده جاري ويرانه كند كاخ ستمكاران زمانرا آثار غم از چهره خلق است پديدار يا رب برسان حجت اين عصر زمانرا » ( عباس محمدي ( آزرده‌) ، نغمه هاي انقلاب ، ص 50 ) با دقت در شعر فوق در مي يابيم كه شاعران آن ، شور انقلابي را كه دارند به گونه اي در قالب شعر آشكار مي سازند و چون در كوران دوران انقلاب مي باشد ، شعر همان شعار مردم در ميدان تظاهرات انقلابي مي باشد و زائيده ي روح انقلاب و واژه ها خيلي ساده و به دور از آراستگي هاي ادبي است . در همين دوران شاعران برجسته اي هم داشته ايم كه اين بزرگواران عرصه ي ادبيات ، مقاومت ، حماسه و شور ايثار و شهادت را در راه آرمان هاي انقلابي به اوج رساندند . مهرداد اوستا در قصيده ي بلند (امام ) مي گويد : « تو خون شهيدي تو اشك يتيمي تو خشم خدائي شرر در گرفته تو فرياد انصاف صد قرن رنجي بداد ذل خلق منبر گرفته زخون شهيدان چو دامان گردون سراپاي گيتي به گوهر گرفته همه نغمه ي نايي و نينوايي به ني تا نواي نواگر گرفته » (شعر انقلاب ، ص 7 ) و حميد سبزواري در قصيده ي (خلق نام آوران ) در بيتي اشاره دارد كه : « پي دفع ستم بسيار كوش و سخت گير اما پي ايثار جان در راه عشق دوست بي پروا » ( شعر انقلاب ، ص 15 ) در دو بيتي محمد رضا مهرابي نژاد نيز به اين اين نكته اشاره دارد : « شكاف سينه ي شب را خروشم صفير تير مي آيد بگوشم به خون خود كنم غسل شهادت كفن در راه آزادي بپوشم » ( شعر انقلاب ، ص 23 ) و زنده ياد حسن حسيني در رباعي ( وارث خون ) : « سبزيم كه از نسل بهاران هستيم پاكيم كه از تبار ياران هستيم دوردست زما تن به مذلت دادن ما وارث خون سربداران هستيم » ( شعر انقلاب ، ص 35 ) و يا در رباعي ( مشعله ي خون ) : « تا نعره ي تكبير بر اين خاك زدند مانند ستاره سر به افلاك زدند كردند بسي مشعله از خون شهيد آتش به سراپرده ي ضحاك زدند » شپيده كاشاني در مثنوي يار جدايي‌ : « زمين در زير گام پيشتازان وطن در سلطه ي آينده سازان بكارندو بسازند و نتازند براه عشق و ميهن جان ببازند مسلسل با مسلسل شد برابر به خون شستيم خونت ، اي برادر كشيده خيمه ي دشمن به آتش فرو كوبيده آن عصيان سركش بخواب آري شهيد نازنينم بخواب اي سرو سبز بي قرينم كه روح سبزه زار انقلاب كه سرّ خون سرخ آفتابي قيام قامتت در قحط سالي بشارت داد صبح بي زوالي به ميرد دشمنت اي سينه صد چاك كه كردت چلچراغ سينه در خاك » ( شعر انقلاب ، ص 30 ) در نيز شعر (كهكشان شهادت ) از نصرالله مرداني : « به يمن قوه ي ايمان و جوش خون شهيد هزار نهر سحر در كوير شب جوشيد ببوس گونه ي ياران كه با پيام امام ز كهكشان شهادت رسد سرورش نويد شهيد شهر شجاعان به سنگر پيكار ز خون خويش نويسد حماسه جاويد » ( شعر انقلاب ، ص 37 ) قسمت هشتم :تهران52 عباس آقا سمت من آمد وگفت : می تونی مشکل این یارو بر طرف کنی من هم از خدا خواسته رفتم وپول یه نوشابه رو دادم ودوتا نصف نوشابه خوردم کم کم فصل سرد زمستان در را ه بود در زمستان مشکلاتمان به شکل دیگر رخ می نمود برف وباران که می آمد خندق پر آب می شود وبه داخل خیابان های مجاور پس می زد وبوی گند فاضلاب همه جارا می گرفت ولی با تمام این اوصاف مردم این خیابان ها همراه هم ویک دل ویک رنگ بدون هیچ ادعای با هم زندگی می کردند وروزهای شان کار سخت در کوره های آجر پزی،باربری،کار در کارخانه های شیشه گری بود هر روز بعد ازظهر داوود پسر سوم آقار رضا حسنی می آمد با دست های که پر از تاول های کار گاه شیشه وبلور سازی بود وبا آمدنش دادش رضا هر وقت آن چهر ه سوخته را می دید فرار می کرد وپشت مامان قلیم می شودولی داوود همیشه با دست پر می آمد هیچ که نداشت حداقل برای دادش رضا آدامس می خرید وبعد آن همه خسته گی به کفتر بازی می پرداخت. خیابان جمشید از سمت جنوب وصل می شود به کمپ مکانی که برای افراد حاشیه نشین وآنهایی که ساخت ساز غیر متعارف داشتند در آن مکان چادر زده بودند وبه آنها مجوز اسکان موقت داده بود عده ای از این بندگان خدا در مکانی بالا ی شهر حتی خانه داشتند ولی چون در مسیر طرح بود مجبورشده بودند تا زمان تعیین تکلیف به این شکل زندگی نمایندو بالاتر از کمپ هم مسجد محله وتنها مایع خیر برکت بودکه در آن کلاس آموزش قرآن، پیکار با بی سوادی ونماز جماعت برگذار می شود.البته محل توزیع اعلامیه های انقلابی هم بود.


5