شعر دنیا / شعر ایران / <div style="\"font-family:Tahoma," geneva,="" sans-serif\"=""> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">شعر دنیا / شعر ایران / </span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">من از شعر تعریف نمی کنم ، در مورد اینکه شعر چیست و چگونه است سالهاست بحث می شود و اکنون هر کودکی میداند که شعر چیست . دنیا با بزرگی و ابهت خودش مسخر دست انسان شد و هزاران سال است که زبان اختراع شده است و هزاران سال است که مردمان در کره ی خاکی با هر وسیله ای که توانسته اند حرف دلشان را زده اند و به دیگران انتقال داده اند / تنوع نژاد ها، گونه ها ، و زبانهای دنیا باعث شد که هر ملتی برای خودش مطابق با شرایط اجتماعی و فرهنگیش در پدیده ای به ظهور برسد و رشد یافته و شهره ی عالم شود . ایرانیان از دیر باز در ادبیات شهره ی عالم بوده اند اولین موضوعی که ایرانیان از دوران باستان تا اکنون به ان می بالند احساس بوده است ..! ایرانیان مردمان با احساس بوده اند و از لوایح و سنگنبشته های باستانی معلوم می شود که در این کشور روابط انسانها همواره رابطه ای حسی بوده است نه عقلی و مکانیکی . ملت ایران با وجود تمام جنگها و گرفتاری هایی که تاریخ به دامنش نهاده است و در گیر ی که همیشه با افراد سود جو و فرصت طلب و یا دشمن داشته است همواره حسی غریب در میان مردمانش موج میزده است. اگر ما ایران دوران هخامنشی را پیش رو بکشیم در آن زمان ایران همین ایران کوچکی که اکنون می شناسیم نبوده است . و شعر از دیر باز یکی از نمود های ملت ایران بوده است . در دنیا هم ملت های دیگر در بیان احساسات خود به طناب ادبیات آویزان شده اند و اشعار برجسته و آثار فراوانی چون آثار هومر و نیچه و شکسپیر و ... در میانشان می بینیم اما اگر به رقم هم بشماریم تمام اروپا و آمریکا به اندازه ی منطقه ای کوچک از ایران شاعر نداشته است ...! با این وجود به خاطر همسویی و همراهی ادبیات با قدرت تفکر، آزادی بیان ، شرایط اقصادی و سیاسی ، و بالا بودن سطح فرهنگی جامعه اشعار شاعران آنها در مسیری بلند پروازانه و روشن قرار گرفته است مبانی عرفانی و فکری انان از واقعیت ها و چالش های اجتماعی و سیاسی نشات گرفته است. با این وجود آنان توانسته اند آثار برجسته ای را به دنیا تقدیم کنند. از یک سو سیاستمدارانشان در فکر عقب راندن فرهنگ ملتهای دیگر بوده اند و از یک سو دانشمندانشان با سرعتی بسیار در فکر اکتشاف و اختراع و ... بوده اند همچنین جامعه شناسانشان قادر به برنامه ریزی های بسیار بزرگی بودند که توان اجتماعی و مدرنیته سازی افکار مردم را در هر زمانی ایجاد می کردند و این همسویی باعث رشد زبان کلام و ادبیات و در نهایت شعر شاعرانشان می شد ..! در کشور های جهان سوم ...! به خاطر وابسته شدن به امور ی که جز به قهقرا کشاندن ملتها اثری نداشت روز به روز عقب نشستند . کشور هایشان مستعمره دول اروپایی و غربی شدند صنعت و فکرشان را دیگران به غارت برده و با طرحی تازه به خودشان می فروختند ...! و به آنان تلقین می کردند که همواره انان علم را به انسان و انسانیت نشان دادند و همچنین هنر شان را . ایران هم متاسفانه یکی از این کشور ها بود که از دوران اشکانیان به این سو همواره یا مستعمره بوده است ویا هویتش را زیر پا نهاده و ان را به هر سو کشیده اند و در این میان نوابغش را با تطمیع و فریب به سوی خود کشیده و از ملت خود جدا می ساختند ..! بدینوسیله به راحتی تفکر نوابغ ایرانی و در نهایت کشور های آسیایی را به نام خود ثبت می کردند و دراین میان شاعران ما مجبور می شدند که تفکرشان را با سیاست های روز منطبق نمایند . یا گریز می زدند و از مسائل بیشمار اجتماعی و سیاسی روز به دور می شدند تا قدم در وادی درونیات خود بگذارند و به عشق و عرفان رو بیاورند تا کاری به جامعه نداشته باشند ...! و اگر امروزه شاعرانی چون فردوسی وسنایی و مولوی و حافظ و سعدی در اوج هستند و مردم آنها را می شناسند، شاعرانی هم بوده اند که دولتها نخواسته اند که مردم انها را بشناسند ، مثال این مورد داستان کورش است که امروزه هر جا می روی نام او بر فراز است در صورتیکه تاریخ ایران پر از کورشهایی است که بسیار از او عادل تر و با شکوه تر بوده اند، این سیستم که من به نام <b>سیستم هوشمند مخفی </b>آن را نامگذاری کرده ام در طول تاریخ نخواسته است برخی افراد اوج بگیرند و یا اگر در اوج بوده اند آنان را برجسته نمایند و همواره اینگونه بوده است ....! شعر پدیده ای است که با احساس انسان سرو کار دارد ولی این تنها ظاهر قضیه است چون زمانی می رسد که احساس برای هیچ کس شناخته شده نیست و فرایند مکانیزه شدن جهان بر مکانیزه شدن احساس انسان تاثیر می گذارد. البته مباحث زیادی می شود در این خصوص ارائه داد ولی در رابطه با آنچه امروزه شعر شده است موضوع بسیار تاسف بار است . شاعران امروز به حدی زیاد شده اند که هر کس دو کلمه را در کنار هم می گذارد ادعای شاعری می کند ..! زیرا قالب شعر با ورود شعر نو و بخصوص شعر سپید چنان به هم ریخت که دیگر ندای یک دست فروش را با شعریک شاعر نمی شود از همدیگر جدا کرد ...! و با تاسف بسیار برای ادبیات آینده اگر اینگونه پیش برود دیگر رایانه ها هم شعر می سرایند و جامعه نیاز به انسان شاعر نخواهد داشت ...! به راستی شعر به کجا می رود...؟! برخی شعر را آنقدر به ابتذال کشیده اند که اگر به دوستشان بگویند :</span></div> <div align="\"right\""> </div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">...( من امروز میروم و یک پیرهن تازه می خرم بازار شلوغ است و هوا گرم است )...اگر این جمله را اینگونه بنویسند :</span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">من امروز </span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">میروم </span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">یک پیرهن تازه می خرم </span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">بازار شلوغ است </span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">و هوا ... هوا گرم است </span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">فوری آن را بر میدارد و می گوید: بیایید ببینید چه شعری گفته ام این شعر سپید است ...!</span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">من بسیاری از اشعار شاعران نو پرداز و سپید پرداز را خوانده ام جز این گونه سخنان عادی در انها شعری ندیده ام ...!</span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">افرادی چون سهراب سپهری و فروغ و دیگر شاعران نو پرداز بزرگ ایران ... شعر نوسرودند و اگر نگاهی به اندیشه و واژه های انان بیا ندازیم در خواهیم یافت که انان با کلمات اعجاز کرده اند . هیچ واژه ای را رک و مانند یک متن خالی نگفته اند و از اوج ایما و اشاره، تصویر سازی ، جان بخشی به اشیا ، تشبیه و دیگر ارایه های ادبی استفاده کرده اند حتی نیما که پایه گذار شعر نو است جز چند شعر، دیگر حرفی برای گفتن ندارد اما او جایگاهی به عنوان بنیان گذار دارد و در همان جایگاه معنا پیدا می کند نه در شعر ..!</span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">و اما شعر شاعران کلاسیک : اینان سه دسته اند :</span></div> <div align="\"right\""> <b><span dir="\"RTL\"">دسته ی اول شاعرانی هستند که ادبیات و عروض را به خوبی می شناسندا و با اوزان و کلمات به خوبی بازی می کنند ولی در نهایت حرفی برای گفتن ندارند ...!</span></b></div> <div align="\"right\""> <b><span dir="\"RTL\"">دسته ی دوم کسانی هستند که با زبان شاعران قرون گذشته نظم سرایی می کنند اشعارشان بیشتر توصیفی و یا آموزنده است و انگار بر بالای منبر نشسته موعضه وامر و نهی می کنند ...! زبانشان هنوز به ادبیات نو آشنا نیست و جز تکرار شعر شاعران گذشته ولی با کلمات دیگر و وزنهای دیگر کاری و حرفی ندارند که بتواند رسالت یک شاعر را برساند .</span></b></div> <div align="\"right\""> <b><span dir="\"RTL\"">دسته ی سوم چه نو سرایان و چه کلاسیک سرایان شاعرانی هستند که درد زمان و روزگار خود را میدانند و اگر احساس خود را هم می سرایند با دردهای اجتماعی و سیاسی و ... پیوند می زنند نه اینکه تنها دلنوشته بسرایند که دلنوشته چانکه بار ها گفتم تنها به درد شاعر و دوستانش می خورد به درد کسی که فرسنگها از نظر زمانی و یا مکانی از او دور است و یا با گذر زمان دور می شود نمی خورد ...! اینان با زبا ن روز شعر میسرایند با واژه هایی که هر روز در خیابان و کوچه ها به کار می برند اما با روشی نوین و ساختاری جدید البته برای رساندن پیامی امروز ی با رعایت تمام قوانین ادبیات و شاختار شعر( از ایجاز و ایهام و تصویر سازی و جان بخشی به اشیا و دیگر آرایه های ادبی و همچنین نو آوری موضوعی دقت در واژه ها و دقت در استفاده از مضامین نو ) اثاری زیبا و ماندگار می سرایند که به یقین آیندگان این شاعران را شاعر می دانند .</span></b></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">ابتدای امر آنچه انسانی را به قهقرا می برد غرور است و خویشتن پسندی چون کسی که خود پسند است ناپسندی دیگران را نمی پسند د و هر گز انتقادی قبول نمی کند در نتیجه در همان سطح خود بزرگ بینی و خوشیفتگی می ماند و دست آخر در میان جامعه گم می شود و هر گز سر برون نمی آورد .</span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">مهمترین موضوع .موضوع شاعر بودن افراد است ..! ما از شعر تعریف نمی کنیم چون فراوان تعریف شده است اما از شاعر تعریف می کنیم و یا شاعر را توضیح می دهیم ...!<b>شاعر در قدم اول باید اندیشه اش شاعرانه باشد مغز موزون شده شاعر نمی سازد ...! </b></span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">عده ای از دوستان همینکه میدانند (<b>وان و خوان )</b>هم قافیه هستند و (<b>دین و کین </b>) هم قافیه هستند فوری چند تا واژه ی منظوم می سازند و احساس خام خود را روی کلمات می گذارند و حتی بعد از به نظم در آوردن این کلمات حد اقل انان را بررسی نمی کنند و خودشان آن را نقد نمی کنند و فوری پس از مدتی کتاب چاپ می کنند که البته تنها دوستان و آشنایان آن را به دلیل رفاقت و خویشاوندی می پسندند و ان را می خوانند و دیگر مابقی آن باید درانبار گرد و خاک بخورد ...! و با اعتراض وارد جامعه شده و می گویند : مردم فرهنگ کتاب خوانی ندارند و نمی گویند کتاب خوب موجود نیست ...!</span></div> <div align="\"right\""> </div> <div align="\"right\""> </div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">مسا ئل و گفتار پیرامون این مسائل بسیار زیاد است . این حقیقت ادبیات امروز ماست چه خوشمان بیاید یا نیاید ...! به هر حال امیدوارم در این حد توانسته باشم رسالت و تعهد خود را به شاعران عزیز ادا کرده باشم امیدوارم شاعران هورامان دست از نظم پردازی بردارند به قول استاد بهار:</span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">شعر آن باشد که جوشد از دل آید به لب </span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">باز در دلها نشیند هر کجا گوشی شنفت </span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">ای بسا شاعر که او در عمر خود نظمی نساخت</span></div> <div align="\"right\""> <span dir="\"RTL\"">ای بسا ناظم که او در عمر خودشعری نگفت</span></div> <div align="\"center\""> <span dir="\"RTL\"">بدرود</span></div> <div align="\"center\""> <b><span dir="\"RTL\"">فرید عباسی 20خرداد 93</span></b></div> <div align="\"center\""> </div> </div> <p></p>
|