شعرناب

بابای معلوم الاثر

این شعر زیبا اثر ارزشمند آقای عبدالعظیم زارع* است
فکر کنم به حد کفایت گویا باشه
ای پیش پرواز کبوتر های زخمی
بابای مفقود الاثر! بابای زخمی !
دور از تو سهم دختر از این هفته هم پر
پس کی؟ کی از حال و هوای خانه غم پر ؟
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توی کتابم هر چه بابا آب می داد
مادر نشانم عکس توی قاب می داد
اینجا کنار قاب عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سر کوفت خوردم
من بیست سالم شد هنوزم توی قابی
خوب یک تکانی لا اقل مرد حسابی !
یک بار هم از گیر و دار قاب رد شو
از سیم های خاردار قاب رد شو
برگرد تنها یک بغل بابای من باش
ها! یک بغل برگرد ، تنها جای من باش
ای دست هایت آرزوی دستهایم
ناز و ادایم مانده روی دست هایم
شاید تو هم شرمنده یک مشت خاکی
یک مشت خاک بی نشان و بی پلاکی
عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است !!
تنها تلاشش انتظار است و سکوت است
پروانه ای که توی تار عنکبوت است
امشب عروسی می کنم جای تو خالی . . .
پای قباله جای امضای تو خالی . . .
ای عکس هایت روی زخم دل نمک پاش
یک بار هم بابای معلوم الاثر باش
عبدالعظیم زارع
* ضمن عرض پوزش ظاهرا نام شاعر عبدالعظیم به اشتباه عبدالکریم نوشته شده بود که با راهنمایی جناب محسن اولاد ضمن تشکر از این دوست و عذرخواهی از شاعر اصلاح شد


2