شعرناب

چند کلمه عشق


آنروز که تمام نشانی ها به یکنفر ختم میشوند دیگر با بهانه نفس می کشی .. تازه داری به روال طبیعی زدگی عادت میکنی ولی زمانی میرسد که در کوچه های تنهایی زیر باران یا آسمان آفتابی و شاید هم مهتاب شبانگاهی در حال قدم زدن با خیالهای ساده ات هستی که دیدن نگاهی داغ و چهره ای پر از رویاهای زیبا چون زلزله بر دیوار دلت آوار میشود و برای همیشه در خاطرات فصل های زندگیت ماندگار میشود .. دیگر بعضی حرفها برایت معنای دیگری دارند .. شبیه قطاری که از روی ریل خارج میشود روزهای ساکت و شب های آرام گذشته ات با گرمی کلام و عطر تن خوشبویی ناآرام میشوند .. گاهی دیدن چشمان تازه ای تمام پنجره آینده ات میشود .. دست ها و پاهایت به فرمان دلت هستند .. لحظه هایت مدام آواز میخوانند و گاهی دلشکسته وغمگین و گاه سرشار از شوق و امید میشوی .. گاهی روی زمین زانو میزنی و گاهی هم با بال عاشقی در آسمان عشق چون کبوتری سپید بال در امتداد مسیری تا نهایت آرامش پرواز میکنی .. گاهی وسط بیداری روز دلت خواب میخواهد و گاهی در نهایت شب ناگهانی از خواب بلند میشوی و با خیالات به دل کوچه های کابوس و رویا میزنی .. با هوای عاشقی میشود تا پایان تمام باران ها رفت و خیس نشد .. وقتی دل به لبخند و کرشمه نگاهی میلرزد و فریاد رضایت سر میدهد آنوقت است که چراغ های سبز و زیبای زندگی روشن میشوند و آدمها در کنار ساحلی پر از آرامش و مهربانی با خوردن لیوانی آب سرد هم مست میشوند .. گاهی تنهایی تاوان خاموشی کلی احساس زیباست ..
عبدالله خسروی (پسرزاگرس)


1