شعرناب

با یز ید بسطامی وزنی بد دهن


در احوال بایزید بسطامی آن عارف بزرگ نوشته اند:وقتی عدهای از مریدان به خانه با یز ید ر فتند واز حال با یزید جویا شدند،زن بایزید بنای ناسزای گفتن نسبت به شوهر ش گذاشت وبد گویی ها کرد ، مر یدان خجل از خانه بدر شدند ، همینکه بیرون شهر رسیدند ، دید ند با یز ید هیزم بسیاری بر گردن شیری نها ده ، مار بزرگی را به جای شلاق در دست گر فته ، می آید . مر یدان تعجب کر دند وگفتند :ای عارف ، تو با این مقام ، چرا زنی بد دهن وبد اخلاق در خانه داری ؟ با یز ید جواب داد : خداوند در بر ابر ساز گاری با چنان زنی بدخو، چنین کرامتی به من مر حمت فر موده است !


1