شعرناب

دلنوشته


امروز باز یاد تو افتادم و اشک هایی که گره خورد به نگاه قاب عکست ..
ب تنهایی من یا تو..!..
و بغضی ک گم شد در هق هق گریه هایم ...
نگو ک نیستی ...باورم را مثل خوره میخورد ..
نگو ک چشمان خیسم را نمیبینی !..
من هنوز منتظرم تو برگردی و متنفر از تمام سنتهای دنیا ....
از شمع های روشن ...از روز های پنجشنبه ...ازبی خداحافظی رقتن تو...
با من قهر نباش پدرمهربونم ...
ی امشبو تو بیا ب زیارت اهل قبور...باور کن...
ببین این دل مرده ی من برات ی ذره شده ...
بیا ک دلم گریه میخواد ...
بیا اشکامو پاک کن....
ی دونه دخترت دلش هوای تو رو کرده وتونیستی ...!دلم در سینه خفه میشه
وقتی صدام بهت نمیرسه ...
ی امشبو تو بیا ب زیارت اهل قبور...


2