راد مردی از امیر خیز تقدیم به " راد مردان امیر خیز " ایران سقوط کرد آذربایجان سقوط نکرد. آذربایجان سقوط کرد تبریز سقوط نکرد. تبریز سقوط کرد 4 محله از 29 محله های تبریز سقوط نکرد. 3 محله ی سقوط نکرده سقوط کردند محله ی امیر خیز سقوط نکرد. محله ی امیر خیز سقوط کرد خانه ی مشروطیت سقوط نکرد. خانه ی مشروطیت سقوط کرد اتاق فرماندهی سقوط نکرد. اتاق فرماندهی سقوط کرد ستار خان ایستاده بود. ستار خان تنها بود. ستار خان ایستاد اتاق فرماندهی به پا خاست. اتاق فرماندهی به پا خاست خانه ی مشروطیت به پا خاست. خانه ی مشروطیت به پا خاست محله ی امیر خیز به پا خاست. محله ی امیر خیز به پا خاست 4 محله به پا خاست. 4 محله به پا خاست تبریز به پا خاست. تبریز به پا خاست آذربایجان به پا خاست. آذربایجان به پا خاست ایران به پا خاست. زمانی که ستار خان در تبریز قیام مشروطه خواهی را آغاز کرد مجلس در تهران تاسیس شد. محمد علی شاه با توجه به پشتیبانی روس ها خاطر نشان کرد که این مجلس کاربردی نیست و من تنها قدرت تصمیم گیری در کشور هستم. برای سرکوب ستارخان 40000 سرباز به تبریز فرستاد. کسی در تهران از مشروطیت در این زمان دفاع نکرد و حتی کوچک ترین مقاومتی. ایران در برابر فرستادن این قشون برای سرکوبی مشروطه خواهان سکوت اختیار کرد. در آن زمان افکار عمومی بر این تصور بود که ستارخان توان مقابله با این لشگر را ندارد و به تبع آن همگی روشنفکران موج سوار از پشتیبانی مشروطیت دست کشیدند. آذربایجان تنها ماند. آذربایجان سقوط کرد. تبریز تنها ماند. از تبریز 29 محله 25 محله با نصب پرچم های سپید امان خواستند. 4 محله تنها ماند. 3 محله غیر از محله ی امیر خیز با نصب پرچم سپید امان خواستند. محله ی امیر خیز تنها ماند. همگی بر این باور بودند که ستارخان و مشروطیت توان مقابله ندارد. محله ی امیرخیز نیز پرچم سپید. خانه مشروطیت تنها ماند. فرماندهان به فکر تسلیم افتادند. ستارخان تنها ماند. ستارخان به کوچه می رود و پرچم های سپید را می بیند چند پرچم را می شکند و نطقی می کند. اهالی محل شرمگین می شوند در برابر سردارشان. محله به محله پرچم ها توسط خود اهالی شکسته می شود. تبریز آماده مبارزه با استبداد است. خبر به شهرهای آذربایجان می رسد کمک به ستارخان می رسد. و............... در این نبردها کشتار به قدری بود که حتی چندین خانواده دلاوران آذربایجان، نسل شان از روزگار محو شد. حتی یک کودک از آنها نماند. ولی چیزی که مانده است: ماندگاری نام شان در تاریخ و قلب ها و رگ هاست. «هفته نامه اولدوز، سال پنجم، شماره 247»
|