داستان دو دوست روزگاری دو تا دوست با هم بسیار مهربان بودند و همیشه باهم. آنها همه چیزشان با هم بود.سالها غم و شادی را در کنار هم گذرانده بودند.این دو همیشه به کافه ای می رفتند برای نوشیدن مشروب. تا اینکه زد و یکی از آنها مُرد.ایشان آنقدر در غم ایشان گریست و نگران بود که به شمار نمی آمد.به کافه رفت و به کافه چی گفت: یه پنج سیری مشروب و دو تا استکان بیار.کافه چی گفا تو که یک نفری برای چی دو تا استکان؟ایشان گفت:یکیش بیاد دوست در گذشتمه.روز دیگر رفت همون سفارش و در خواست یک استکان. کافه چی گفت رفیقتو از یاد بُردیا.میگه نه خودم ترک کردم. سلامتی هر چی رفیق بی ریا توی دنیاست
|