شعرناب

مروری بر نقد و شعر


درود بر شما اساتید و عزیزان شاعر در سرای شعر ناب .
درود بر شما اساتید و عزیزان شاعر در سرای شعر ناب .
این مطلب را به عنوان یک مطلب جدا گانه در سایت می گذارم اما چون دراینجا بیشتر عزیزان و اساتید حضور دارند بهتر دیدم اینجا هم بیاورم در ضمن این نقد و سخنان کلی بوده و منظور کسی خاص نمی باشد
درود بر شما
من بسیار خرسندم که در جمعی چنین متفکر و با ارزش حضور دارم یک بار دیگر تمام نقد ها را خواندم و تمام جواب ها را . به درستی که این تقابل و این مباحث آرام بخش است . عزیزان . این بنده ی کمینه دو بار تا حالا در مورد نقد مطلب نوشته ام و در هر شعری هم که نگاه نقد انداخته ام سعی کرده ام همه ی جوانب را در نظر بگیرم بسیاری از ما ایرانیان هنوز سنت ریش سفیدی را خوب رعایت می نماییم البته این کار پسندیده ای است ولی بعضی اوقات جانب احتیاط را باید نگه داشت ما در مجالس هنگام ورود و خروج به اماکن هنگام صحبت کردن و هنگامی که در مجلسی باید قرار بگیریم لااقل در فرهنگ ما برای افراد مسن احترام خاصی قائل می شویم و باید بشویم اما زمانی که ما در یک فرصت مساوی و در یک جمع بزرگ در فضای مجازی در کنار هم قرار می گیریم دیگر مسن بودن و یا نبودن کسی در نقد و نظر به آثار دیگران و یا به اثار او نباید این سیر احتیاط رعایت شود و... شاید دوستان تعجب نمایند که چرا این بحث را دراینجا پیش کشیدم ...؟ دراین سایت تا اکنون کسی به کسی بی احترامی نکرده است و اگر حرف و حدیثی هم داشته است در کمال تواضع بوده است اینجا خانه ی دوم خیلی از ماهاست ..! وقتی از سر کار بر می گردیم و یا فراغتی داریم به این مکان مقدس می اییم و دلمان را با حضور شاعران و ادیبان و روشنفکران بخشی از جامعه یمان شاد و آرام می نماییم و خستگی از وجودمان رخت بر می بندد. من به شخصه اینگونه هستم. اما گاهی فراتر از واقعیت حرکت می نماییم و نمی دانم دلیل آن چیست ..؟ درست است که می گویند هنر نزد ایرانیان است و بس و ادب هم همچنین شاید ادب را کمی نپسندید اما اگر بر احوال دیگر ممالک حد اقل هم قاره ای خودمان توجه کنیم ایرانیان با شرافت ترین و مودب ترین افراد آسیا هستند و من می توانم این را ثابت کنم .. اما با این وجود اگر باز به درون این خانه توجه کنیم می بینیم هنوز یک ترس ژنیتیکی از برخورد با مسائل در وجود ماست همچنانکه ترسهای وراثتی هم همواره در وجود ما ایرانیان موج می زند شعری را برای نقد می گذارند البته درست نیست که بگذارند و درست این است که شاعر خود پیشنهاد دهد بعد عده ای هم ان را نقد می کنند و هر کس با رنگی و طرحی و گونه ای همانند انچه جناب نظری فرمودند هر کس در حد توان و وسعت اندیشه اش ان را نقد می کند و این نقد چه منتقد بگوید یا نگوید نظر شخصی اوست و به هیچ عنوان هیچ چیزی در دنیا مطلق نیست ما داریم به کجا می رویم اصلا چرا دراینجا جمع شده ایم اگر به قول جناب نظری برای خودنمایی و نمایش باشد باور کنید این آخرین متنی است که دراین سایت می گذارم به نظر من بیشتر دوستان اهداف بلند تریث از خود نمایی و به نمایش گذاشتن اشعار داشته باشند و مهمتر از همه چیز اینجا مکانی است برای یاد گیری و افزایش بازدهی فکری و احساسی و اندیشه نه خو نمایی چون راهای زیادی برای خود نمایی هست و حتی چاپ کردن دهها کتاب هم اگر مبنی بر اندیشه ای نو و جامع برای قرن حاضر نباشد جز خود نمایی و تلف کردن زمان و مال نویسنده یا شاعر چیزی نیست و اینکه شاعری کتاب چاپ کرده باشد دلیل بر با سوادی او دراین زمان نیست من صد ها کتاب را می شناسم که به اندازه ی یک جمله و یک بیت شعر ارزش ندارند ولی مولف ان به دلایل متعددی آن را چاپ کرده است
متاسفانه در کشور ما روند نظارت بر چاپ کتاب بیشتر سیاسی و عقیدتی است تا فرهنگی و هنری من در همین شهر کوچک خودمان چندین انتشاراتی هست که هر روز کتابهایی چاپ می کنند که به یقین میدانم عمرشان بیشتر از دو هفته نخواهد بود اشعاری که به زودی از خاطره ها فراموش می شوند داستانهای بی سرو تهی که قبل از خشک شدن عرق نویسنده اش به دست فراموشی سپرده می شوند ..! ما باید بدانیم چرا به اینجا امده ایم و دور هم جمع شده ایم ..! و چرا نقد می کنیم چرا شعر می سراییم چرا به اینجا می آوریم ؟!
دوستان عزیز. اگر فردی در ذهن خود این پندار را داشته باشد که چون دیگران شعر می سرایند من هم میسرایم و این فکر را داشته باشد که من هم بیایم و نامم به نوعی در فضای مجازی پخش شود و مشهور شوم یا به این دلیل باشد که جلب توجه جنسیتی و قومی و عقیدتی بکند سخت در خطا و اشتباه است . من چند روز پیش دوستی دیدم که شعری سروده بود چند کلمه را به هم وصل کرده بود بدون هیچ زیر ساختی و می گفت می خواهم بروم یک سایت آن را به نمایش بگذارم ...! این کار به نظر شما چه مفهومی دارد آیا این مقدمه ی زوال ادبیات در ایران نیست ؟! ایا آقا یاخانمی تنها با نوشتن چند حرف در ادامه ی همدیگر و ادای شعر را در آوردن شعری می سراید و در سایت می گذارد که نه شعر است و نه می تواند گوشه ای از خلوت ادبیات را نشانه بگیرد می تواند برای جامعه به عنوان شاعرو هنرمند و ادیب مفید باشد ....! چرا این سایت روز به روز محبوب تر می شود ..؟ و افراد بیشتری به ان می پیوندند ؟ من از نگاه خودم در یک جمله چرایی ان را می گویم چون این سایت بسیار آسان است ...! من خود را شاعر نمی دانم و در مجامع هم بیشتر به عنوان موسیقی مرا می شناسند و کمتر کسی در بیرون بجز انجمن ادبی که ان هم سالهاست نرفته ام و فضای مجازی کسی شعر مرا نشنیده است سالهاست شعر می گویم داستان می نویسم جرات نگرده ام حتی یک مجموعه از اشعار کودکانه ام را چاپ کنم چون چاپ کتاب مسئولیت سنگینی است این سایت را جناب احمدی زاده ی ارجمند مدیریت زیبایی می نمایند و به حق زحمت می کشند اما من امیدوارم روزی برسد که هر کسی نتواند به این سایت بیاید ....! دوستان ارجمند منظورم از اینکه هر کسی به اینجا نیاید این بود که بار مفهومی و اندیشه های اشعار آن قدر بلند شود که هر کس نتواند خود را در ان بگنجاند مانند استادی که دیگر شاگرد مبتدی قبول نکند . یعنی قبل از تایید شعر مدیریت محترم سایت و اساتید شعر را از نظر ادبی بررسی کرده و اشعاری را تایید نمایندا که انقدر شعر باشند که همه ارزش نقد داشته باشند شاید برخی خرده بگیرند اما من معتقدم که دراین فضای مجازی باید کم کم کیفیت را و بیشتر از جنبه ی مفهومی آنقدر بالا برد که شاعران بزرگوار ی که حتی نامشان را دوست ندارند در فضای مجازی ببرند به اینجا روی بیاورند البته ناگفته نماند که دراین سایت هم بسیار افراد هوشمند و اندیشمند هستند که جای افتخار است . ما شعر را نقد می کنیم و دیگر همه میدانند که نقد چگونه است چه روش هایی دارد و از چه زوایایی می توان نقد کرد اما نقد های این سایت بیشتر به قول استاد عزیز بانو نفس بزرگوار مطالب آموخته شده در کتابهاست در صورتیکه نقد باید بی طرف باشد و منتقد باید خودش را رها کند نه در قید و بند تعارفات و ملاحظات تیشه بر ریشه ی اندیشه ی شاعر بزند و او را در وهم فرو ببرد در توهمی غیر واقعی که بعضا خودش هم از نگاه دوستان به شعرش شگفت زده شود...! گاهی شاعر را چنان جلوه می دهند که گویی دیگر اماده است تا اشعارش را به دل اجتماع بریزد غافل از اینکه وقتی کتابش هم چاپ می شود تنها دوستان نزدیک و اقوامش انان را می خرند و ان هم به ملاحظات دوستی و فامیلی ....! و شاعر از خود سئوال می کند . چرا اینگونه شد؟
من که اشعارم را به چندین سایت دادم و همه ی شاعران تایید کردند . یادم هست که چند سال پیش خانومی شعری برایم فرستاده بود بعد از اینکه نقد کردم بسیار عصبانی شدند و گفتند که این شعر را اساتید تایید کرده اند ...! و در جشنواره هم جایزه گرفته است ... من هم در جواب گفتم بزرگوار این تنها نظر من است و شاید اصلا درست نباشد پس شما لازم نیست ناراحت شوید و اگر شعرتان خوب باشد نیازی به دفاع از ان نیست خودش خوبیش را فریاد می زند
بزرگواران ما چرا شعر می گوییم :
چه نیازی به شعر داریم ؟
اگر شعر دل نوشته است و احساس شخصی فردی است نه باید نقد شود و حتی در جمعی خوانده شود و نوشته گردد بلکه باید او را به مخاطب خاص خودش بدهد و یا در دفتر خاطرات خود نگه دارد برای خودش من فکر نکنم حافظ و سعدی و فردوسی نیما و سهراب و فروغ و ... که اشعارشان مرزهای جوامع را در نوردیده اند اینگونه نگاهی به شعر داشته باشند و در برابر ضعفشان بگویند که این دل نوشته احساس من است و جناب نظری فرموده اند نباید به شاعر بگوییم که چکار کند ..؟
! دوست عزیزم اتفاقا باید به شاعر بگوییم که چکار کند ...!
باید بگوییم که اگر شعری می سراید باید شعرش ریشه داشته باشد زیر ساخت داشته باشد عمق و زاویه ی دید معنایی داشته باشد مستور در مفاهیم و رنگین به کلام باشد شعر شاعر امروز باید آینه ی امروز جامعه باشد آینه ی امروز تفکر دینی باشد تفکر سیاسی و تفکر اجتماعی مردم باشد تا بتواند به اینده انتقال یابد بزرگواران شاعر این زمان با شاعر هر زمان دیگری فرق دارد حفظ کردن بحور بی ریخت و کلمات عربی دهن پر کن و پیچیده شعر فردای ما را نمی سازد اندیشه ی حال ما را برای بیان در واپسین ساعات تاریخ نمی سازد وزن شعر عربی و عروض که بر ادبیات ما قالب گردیده خود دردیست که دراینجا مجال گفتنش نیست . اما ما باید راه را دریابیم نقاط ضعف خود را پیدا کنیم همچون یک دشمن ....! ما با برجسته کردن مزایای ادبی خود به دست خود و یا به دست دیگران به جایی نمی رسیم باید معایب را پیدا کنیم و دوست داشته باشیم که انان را بشناسیم درست همچون مریضی که میداند مریض است و مریضی که نمی داند مریض است .... این دو تا باهم خیلی فرق دارند/ نگذاریم که مرض توهم و دلخوشی تعریف های گاهی غیره منطقی و غیره معقول بنیاد اندیشه هایمان را سست کند و هرچه بیشتر از ما ایراد بگیرند در حقیقت باید بیشتر خوشحال شویم این حقیر اینگونه ام و دراین دعواهای محبت آمیز نه کینه توزانه چون یک دانش اموخته یاد می گیرم و می آموزم / ببخشید که طولانی شد برخی از حرفها نا تمام ماند برای آینده .. درود


1