شعرناب

روزگار


روزگار
هی برات نامه می پرونند.
هی نازت را می کشند!
هی دور و برت می چرخند و نازمی کنی.
سرکشی می کنی و چموشی!. ............
یک وقت به خودت می آیی، ای داد بیداد!!!
چه شدند آنها که شب و روز از دست شان آرام وقرار نداشتی...؟
روزگاره دیگه، کاریش هم نمیشه کرد.
Life story
Consistently; letters are flown for you;
Consistently; everybody
mollycoddles you; and circles
you.
You are uppity and full of uproar.
But one day; you are amazed. Oh!
What 's happen to them who didn't leave you?
It's life story and you aren't able to do something.


1