شعرناب

منشور کوروش شاه شاهان


منم کورش،
شاه جهان،شاه بزرگ ، شاه دادگر،شاه بابل شاه سومرو اکد،
شاه چهارگوشه ی جهان ،پسر کمبو جیه ،شاه بزرگ...
نوه ی کورش ،شاه بزرگ... نبیره
چیش پیش ،شاه بزرگ...
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم،
همه ی مردم گام های مرا با شا دمانی پذیرفتند،
دربارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم ،
مردوک خدای بزرگ دلهای پاک مردم بابل را متو جه من کرد...
زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد.
نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهرو سر زمین وارد آید.
وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد...
من برای صلح کوشیدم
من برده داری را بر انداختم،به بدبختیهای آنان پایان دادم.
فرمان دادم :
که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند.
فرمان دادم :
که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.
مردوک خدای بزرگ از کردارمن خشنود شد...
او برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت .
ما همگی شادمانه و درصلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم...
من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم .
فرمان دادم تمام نیایشگاههایی را که بسته شده بود،بگشایند.
همه خدایان این نیایش گاه هارا به جای خودبازگرداندم.
همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند،به جایگاه های خود برگرداندم.
خانه های ویران آنها را آباد کردم .
هم چنین پیکره های خدایان سومر واکد راکه نبونید
بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود ،
به خشنودی مردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی
به نیاش گاه های خودشان بازگرداندم ،باشد که دلها شاد گردد.
بشود که خدایانی که آنان را به جایگاه های مقدس نخستین شان بازگرداندم ،هر روزدرپیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند....
من برای همه مردم جامعه ای آرام مهیا ساختم
و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.


2