شعرناب

قفس


تقــــــــــــــدیم به آقای اسامه یعقوبی
یکی بود یکی نبود یه جون خسته بود
توی قلب عاشقش دختری نشسته بود
قصه نبود سااااااایه نبود رنگ زمین اناری بود
تخته سیاه مدرسه ..آیینه بی قراری بود
نه دل به عشق میدادیمٌ ...نه تن به اروم و قرار...
یه در برا رها شدن ....یه پنجره واسه فرار..
فرار به سمت عاشقی... به کوچه های ردپا...
به سادگی های زمین..... به قلب های اشنا
پشتغبار پنجره...درمونده و بی هم نفس
با دلی زخمی می زدیم...توی قفس نفس نفس


0