شعرناب

کمک کنید دوستان


سلام دوستان گرامی
خیلی وقته دنبال یک شعرم با شاعرش پیدا نمی کنم البته درخواست مادرم بود ولی هر چه گشتم پیدا نکردم
هر کدام از دوستان می توانند کمک کنند
انگار پیش از این خونده بودم ولی یادم نیست در کجا و درکدام کتاب
راستش این شعر در باره پدر و پسری گفته شده که با هم از جایی می رفتند به یک جنازه برمی خورند پسر از پدر سوال میکند پدر او را کجا می برند پدر شروع می کند به گفتن که او را به جایی می برند که هیچ کس نیست نه کسی به مهمانیش می رود و نه کسی مهمان او می شود همین طور ادامه میده دست آخر پسر میگه
نکند میبرنداو را به خانه ما
از قراری که می دهی تو نشان
اینها همش به زبان شعر است که هر کس از دوستان می تواند یاری کند تا شعر وشاعرش را پیدا کنم
ممنون از همه شما


2