شعرناب

نه ...


" نه " می گویم به چیزهایی که عبوسم می کنند ، " نه " می گویم به کسانی که ادعا می کنند دوستم دارند .
راستش خیلی وقت است که " نه " گفتن را از یاد برده ام ؛ خیلی وقت است که برای همه ی آدمها شده ام یک آری گوی واقعی !!! دلم می خواهد عناصر زمین را و هوای صاف را و اندیشه های خالص و کافکاوار را هوار بکشم و به همه ی آدمها یک " نه " بگویم ... باید فهمید ، باید فهمیدن را فهمید ، باید فهمیدن را توضیح داد ، باید رختی نو بر تن زندگی کرد ، باید عربده کشید و باید یک " نه " گفت !!! یک " نه " می تواند آدم را شاعر کند ، یک شعر می تواند طغیانی در آدمها به وجود آورد ، یک طغیان می تواند عبور را سامان دهد ... یک عبور می تواند آزادی را تضمین کند .
من دوست می دارم تمام فهمیدن ها را و تمام " نه " گفتن ها را ...
لبخند بر لبم می نشیند از روراستی کلام!
اندیشه جاریست ... کسی می فهمد چه می گویم ؟!
کسی با من همفکری میکند؟!


3