چرا؟! زن عشق میكارد و كینه درو میكند دیهاش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر… میتواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی! برای ازدواجش (در هر سنی) اجازهی ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو… او كتک میخورد و تو محاكمه نمیشوی! او میزاید و تو برای فرزندش نام انتخاب میكنی او درد میكشد و تو نگرانی كه كودک دختر نباشد!! او بیخوابی میكشد و تو خواب حوریان بهشتی را میبینی! او مادر میشود و همه جا میپرسند نام پدر؟ و هر روز او متولد میشود، عاشق میشود، مادر میشود، پیر میشود و میمیرد… و قرنهاست که او، عشق میکارد و کینه درو میکند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمانِ جوانیِ بر باد رفتهاش را میبیند و در قدمهای لرزان مردش گامهای شتابزده جوانی برای رفتن و دردهای منقطع قلب مرد سینهای را به یاد میآورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده میکند… و اینها همه کینه است که کاشته میشود در قلب مالامال از درد…! و این رنج است علی شریعتی
|