شعرناب

خواب امام زمان (عج)


خواب امام زمان (عج)
خواب ديدم شبي رفتم در سفر سفري سوي امام منتظر
جايگاهش در امام هشتم است سر در درب ورود چهارم است
گفت اهلاً مرحباً مهمان من هرچه خواهي امر كن اي جان من
گفتمش بهر امامـــــــان امدم من غريبم با سواران آمدم
گفت دستت را بده داخل شويم سوي مرقد لحظه اي راحل شويم
جاي جاي بارگاه و جاه را همره من يا د داده راه را
بوي عطرش چون گلاب ناب بود نور چشمش چون خیال خواب بود
گفت امري هست اي دلدار من سوي مرقد مي روي اي يار من
گر روي منزل مرا فرصت بده بازبر گشتن تو رخصت بده
كيسه اي دارم ببر بهر عيال پيرن و نقل و نبات بهر اطفال
گفتمش با چه روم اي مهربان من ندارم ليره اي اي خوش زبان
اسبي آورد و ببست آن كيسه را پشت اسب و گفت فرما رهروا
چشم بستم شکل اسبم باد رفت باز كردم خواب خوش از ياد رفت
كاش در مرقد اسیرش مي شوم تا ابد مانم اجيرش مي شوم
خدمت آقازمان خيمه زنم كاش مي شد ديده ام ديده روم
جاسما بنويس در شعر و خطاب عود ريحان است نورش چون شهاب
العجل يا رب بگويم هر مكان الفرج مولاي ما صاحب زمان
تا عدالت آيد و كوبد به ناب مي زدايد از جهان جام و شراب
يا لثارات علي آيد چو شير پاكسازي مي كند خلق اين دلير
جاسم ثعلبی (حسّانی)


2