تاریخ اجتماعی سینمای ایران در گفتوگو با حمید نفیسی حمید نفیسی، استاد ارتباطات (رادیو، تلویزیون و فیلم) در دانشگاه نورثوسترن آمریکا و یکی از شاخص ترین نظریه پردازان جهان در زمینه سینما و تلویزیون ایران و خاورمیانه است. او که خود تهیه کننده و کارگردان فیلمهای آموزشی و تجربی بیشماری بوده است مقالات و کتب متعددی درباره سینمای مهاجرت و تبعید، سینمای ایران و کشورهای جهان سوم نگاشته است. جدیدترین کتاب او، یکی از جامعترین تحقیقاتی است که تاکنون درباره سینمای ایران نوشته شده است. "تاریخ اجتماعی سینمای ایران" در سال ۲۰۱۲ در چهار جلد و دو هزار صفحه از سوی انتشارات دانشگاه دوک منتشر شده است. کتاب که نگارش آن بیش از سی سال به طول انجامیده سینمای ایران را از بدو پیدایش تا زمان حال از زاویه دیدی کاملا متفاوت پوشش میدهد. به زودی نسخه فارسی کتاب هم با ترجمه محمد شهبا در تهران منتشر خواهد شد. جای خالی یک تحقیق جامع و آکادمیک درباره تاریخ صنعت سینمای ایران همیشه خالی بود. چه شد که تصمیم گرفتید این کار را انجام دهید؟ چند تا انگیزه داشتم که برمیگردد به گذشته. من اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی آمده بودم ایران و در برنامه ریزی، تاسیس و اداره دانشگاه آزاد ایران شرکت داشتم و همزمان هم در مدرسه عالی رادیو و تلویزیون درس تاریخ سینمای مستند میدادم. آنجا بود که متوجه شدم هیچ کتاب قابل اعتنایی درباره تاریخچه سینمای مستند چه به فارسی و چه به زبانهای دیگر وجود ندارد و بنابراین برای درس دادن در آن کلاس، مجبور شدم به نوشتن مطالبی که به تدریج تبدیل شد به یک کتاب دو جلدی به نام "فیلم مستند" که همزمان با انقلاب منتشر شد. در این کتاب دو جلدی تاریخچه سینمای مستند جهان آورده شده بود ولی در بطن این تاریخچه، به سینمای مستند ایران هم به شکل جامعی پرداخته بودم. این کتاب نطفه بخشی از کتاب تاریخ اجتماعی سینمای ایران شد. بعدتر وقتی انقلاب شد ما که خارج از کشور بودیم تصویر انقلاب را از راه تلویزیون و رسانههای دیگر تعقیب میکردیم و میدیدیم که کاملا از بیرون و بدون در نظر گرفتن جامعه و بافت تاریخی به انقلاب توجه میکنند. او همچنین صاحب تالیفات متعدد در حوزه سینمای مستند و مردمشناسانه است که به زبانهای مختلفی در دنیا ترجمه شدهاند. کتاب فیلم مستند از او تا مدتها ازمنابع انگشتشمار تدریس سینمای مستند در ایران بوده است. جدیدترین اثر حمید نفیسی، کتابی است چهار جلدی به نام تاریخ اجتماعی سینمای ایران که محصول بیش از سی سال کار مداوم و جدی است. کتاب برنده جایزه انجمن مطالعات خاورمیانه در آمریکای شمالی شده و در انجمن مطالعات سینما و رسانه از آن یادکرد ویژه شده است. آنجا بود که متوجه شدم باید شروع کنم به تحقیق و تئوریزه کردن تصویری که خارجیها از ما ایرانیها در طول یک قرن ارائه داده بودند و تصویری که ایرانیها از خودشان و از خارجیها از راه سینما ارائه میدادهاند. این مرا رساند به پایه سوم سه پایه تاریخ سینمای ایران. پروسهای که نزدیک به چهار دهه طول کشید. نگاه اجتماعی شما به سیر تطور سینما در ایران، باعث شده کتاب، فراتر از تاریخنگاری صرف باشد. جز اینها کتاب، حدیث نفس هم هست. ایده اولیه هم همین بود یا به تدریج به این نتیجه رسیدید؟ من چون خودم فیلمسازی خواندهام و مدتی هم تهیه کننده و کارگردان فیلم و برنامههای تلویزیونی بودم به مسائل تولیدی کار هم اهمیت میدهم و در کتاب هم آوردهام. به همین دلیل با اکثر فیلمسازها مصاحبه میکردم. میخواستم به کارشان، به مسائل و مشکلاتشان ارج بگذارم برخلاف اکثر تاریخ نگاریهای فیلم که فقط متنی هستند و متن فیلم را بررسی میکنند. خب اکثر این تاریخنگاران سینما کمتر در فیلمسازی دست دارند. این که چه شد که این فیلم به وجود آمد و چه شرایط فنی یا مالی یا اجتماعی منجر به شکلگیری اثر شده مورد توجه این تاریخنگاران نیست.می خواستم این را برعکسش کنم. دیگر این که میخواستم از دید من باشد. باز این در سینما خیلی مد شده که مردم تئوریهای فرنگی از زمینههای مختلف مثلا نظریههای لکان یا ژیژک یا هر چه را که مد است، برای نمونه، می خوانند و پیاده میکنند روی فیلمها. من میخواستم تئوری چیزی باشد که از بیرون سوار نشده باشد روی کار بلکه از دل کار بیرون جوشیده باشد یعنی هم از دل فیلم و هم از متن جامعه شناختی محیط نه این که آمرانه به تجزیه و تحلیل من تحمیل شده باشد. دیگر این که، شرایط خاص ایران باعث میشد که سینما یک شخصیت خاص پیدا کند چه از نظر این که در سالنهای سینما چه اتفاقی میافتد از نظر نمایش فیلمها و چه از نظر شرایط ساخت فیلمها و تاثیرشان روی متن فیلم. ایران یک کشور اسلامی شیعه است. این عوامل تعیین میکنند که مردم چه طوری سینما میروند. به علاوه، سینمای ایران به اقیلتهای قومی و مذهبی ایرانی و اقلیتهای مهاجر وامدار است. هم کسانی که به ایران مهاجرت کردند و هم ایرانیانی که از ایران مهاجر شدند به کشورهای دیگر. همه اینها در سینما نقش داشتند و تاثیرشان وسیع بود و باید به نقششان ارج گذاشته میشد. تقسیمبندی کتاب به چهار جلد بر چه اساسی بود؟ اساس زمان بندیها چه بود؟ در ابتدا قصدم این بود که یک کتاب یک جلدی باشد و حتی قراردادی که انتشارات دانشگاه دوک با من بسته بود برای یک جلد بود ولی همین طور که کتاب بزرگتر شد ویراستار ارشد راضی شد که سرمایهگذاری وسیعتری روی کتاب بکند. به زعم او یک چنین کتابی هر سال به یک انتشاراتی داده نخواهد شد. من هم در بودجه یابی بهشان کمک کردم. یعنی از طریق منابع دانشگاه توانستم کمک کنم. قصدمان این بود که کتابی دربیاید که دانشجویان توان پرداخت قیمتش را داشته باشند. یعنی شما میتوانید چهار جلد را با کمتر از صد دلار بخرید در حالی که اگر در سایر رشتهها باشید فقط یک کتاب درسیتان نزدیک به صددلار هزینه برمیدارد. تقسیمبندی کتاب به چهار جلد هم از اول تعیین نشده بود. یعنی میشد که من کتاب را در دو مجلد منتشر کنم که یکی به سینمای ایران پیش از انقلاب بپردازد و یکی به سینمای بعد از انقلاب. خب این، مرکزیت را میداد به مسائل سیاسی. در حالی که من می خواستم ملاکِ تقسیم، صرفا مسائل سیاسی و تغییر رژیم سیاسی نباشد بلکه مسائل سینمایی هم باشد. بنابراین یک تئوری طرحریزی کردم که مثلا برای کتاب اول، تمرکز را روی تولید کارگاهی در دوران قاجار و رضا شاه گذاشت. بنابراین به من این امکان را داد که هم از منظر سینمایی به این دوران نگاه کنم و هم از منظر سیاسی. انتخاب سال ۱۹۴۱ برای اتمام کتاب اول هم برای این بود که این سال، سالی است که رضا شاه را تبعید میکنند و جنگ دوم هنوز ادامه دارد ولی ایران تا حد زیادی عوض میشود. رقابت بین سیستم کاپیتالیستی و سیستم کمونیستی بسیار زیاد میشود و روسیه، بریتانیا و آمریکا که با هم متحد بودند در این زمان با هم رقیب میشوند و ایران یکی از میدانهای کارزار این جنگ سرد است. رسانهها نقش بسیار مهمی پیدا میکنند. برای همین در بخش اول کتاب دوم، به جنگ سرد آمریکا و روسیه و تاثیرش بر سینمای ایران پرداختهام. وقتی به اسناد فرهنگی بریتانیا در ایران مراجعه میکنید میبینید که فیلم در شهرهای مختلف نمایش میدهد و پس از نمایش، از مردم نظرسنجی کرده و این نظرسنجیها موجود است. برایشان مهم بوده که مردم در چه منطقهای چه نوع فیلمهایی را ترجیح میدهند. مثلا فرض کنید در کرمانشاه فیلم درباره تراکتورسازی برای مردم جالبتر است تا فیلمهای داستانی. یا مثلا کنسول آمریکا در تبریز به وزیر داخلی آمریکا مینویسد روسها دارند در تبریز فیلمی درباره استالین نمایش میدهند و ما حتما فیلمی از دیزنی لازم داریم که با روسها مقابله کنیم. این جنگهای پایاپای رسانهای آن موقع شروع میشود و دوران پهلوی دوم را تغییر میدهد. یک مرتبه پس از سقوط رضا شاه است که سینما صنعتی میشود به طوری که در اواخر دوران محمدرضا شاه در ۱۹۷۴ ما در سال، ۹۲ فیلم داستانی تولید میکنیم و چندین دوجین انیمیشن و مستند. یعنی سینما یک مرتبه تولید انبوه پیدا میکند. این باز به من امکان داد که سینما را در متن تاریخ جامعه ایران بررسی کنم. کتاب دوم به این مسائل پرداخته است. در کتاب سوم به مسئله گذار از دوران پهلوی به جمهوری اسلامی پرداختهام. کتاب چهارم هم سینمای ایران را در دوره جهانی شدن بررسی میکند. مخاطب اصلی کتاب چه کسانی هستند؟ یعنی حین کار، برنامه شما این بود که مخاطب غربی و ناآشنا با سینمای ایران خواننده کتاب خواهد بود و یا مخاطب ایرانی و یا اشنا با مبادی سینمای داخل ایران؟ بعضی از اطلاعاتی که در کتاب به آنها پرداخته شده برای مخاطب ایرانی شاید جدید نباشد. من فکر میکنم خواننده ایده آل این کتاب آدمهای تحصیلکرده هستند؛ نه لزوما متخصصان سینما بلکه کسانی که هم علاقمند به تاریخ ایران هستند و هم به سینمای ایران. شما به آسانی میتوانید این کتاب را در رشته تاریخ ایران تدریس کنید یعنی با این که به اندازه یک کتاب صرفا تاریخی، اطلاعات نمیدهد ولی در متن تاریخ ایران، تحولات سینمایی و ژانرهای مختلف را بررسی میکند. مخاطب اصلی کتاب آدم علاقمند به تاریخ و سینمای ایران است. کسی مثل خود من. پیشتر، آیا پیش از این کار مکتوب قابل اعتنایی انجام شده بود که توجه شما را جلب کند؟ بله من به کارهای اغلب محققان ایرانی سینمای ایران مراجعه میکردم مثلا محمد تهامینژاد یا مسعود مهرابی و جمال امید کارهای مفصل و خوبی کرده بودند. با کسانی که تا آن زمان در قید حیات بودند مصاحبه کرده بودند. آرشیوهایشان را دیده بودند. به روزنامهها و مجلات ان موقع مراجعه کرده بودند. کارهای اساسی کرده بودند منتها اغلب کارها آن موقع که من شروع کرده بودم در جراید کم انتشار منتشر میشد که دسترسی بهشان آسان نبود. به هر حال این یکی از تحولات دوره جمهوری اسلامی است که کتاب درباره سینما و مخصوصا سینمای ایران دربیاید. پیش از انقلاب به ندرت کتابی در باره سینمای ایران منتشر میشد. ناگفته نماند که به انگلیسی چند کتاب در این زمینه نوشته شده بود مثل کتابی از محمدعلی ایثاری به نام Iranian Cinema که تز دکترای او بود و خودش هم پیش از آن فیلمساز مهمی بود. زبانی که در نوشتن کتاب به کار بردهاید زبانی است که برای نوشتن نقد سینمایی رایج است. از این دریچه آیا می شود گفت که کتاب خیابان دو طرفهای است که هم زبان تحقیق و فیلمنگاری را به مخاطب فارسی زبان میآموزد و هم ناگفتههای سینمای ایران و زبان نقدنویسی فارسی معاصر را در دسترس محقق انگلیسی زبان قرار میدهد؟ تحلیلتان درست است. میتوانم اضافه کنم که کتاب میتواند به نویسنده و منتقد داخل ایران این را بگوید که شما چه طور میتوانید علمی بنویسید بدون این که اجازه بدهید تئوری به کارتان تحمیل شود. ایرانیها گاهی این تمایل را دارند که فلسفی ببینند تا جور دیگری. برای همین هم هست که فلسفه سینما و فیلسوفان سینمایی این همه در ایران مد شده اند. کتابهایشان سریع در ایران ترجمه میشود و منتقدان و نویسندگان داخلی هم این طوری مینویسند. من فکر می کنم این طور نوشتنها ارجحیت را به تئوری صرف میدهند و نه به سینما. باید طوری باشد که برای خواننده انگلیسی زبان تازه باشد و از درون ایران خبر بدهد و برای ایرانیها نیز حرفی تازه برای گفتن داشته باشد. برای این گونه نوشتن، زبان هم باید شخصی و ارگانیک باشد. من توانستم تا چهار جلد انسجام زبانی و فکری کار را حفظ کنم چون زبان زبان من است و به خود من نزدیک است. باید مواظب میبودم که از این سبک شخصی عدول نکنم و انسجام کار برقرار بماند. پس مصنوعی و قالبی نیست و کاملا از من نویسنده برآمده. برای یک تاریخنگار این مهم است که خوانندهاش بتواند حرفش را باور کند و سندیت حرفش را بپذیرد. اگر فرصتی به دست میآمد کدام بخش کتاب را ممکن بود بخواهید کاملتر بنویسید؟ شاید بخشهای مربوط به سینمای ایران در دوران جنگ با عراق. اگر آن موقع ایران بودم خیلی بهتر میبود. من خیلی سعی کردم که همه چیز را ببینم و تعقیب کنم ولی این خیلی فرق میکند با این که شما خودتان آنجا باشید و هر شب صدای آژیرها را بشنوید. دیگر این که من آرشیوهای آمریکا و انگلستان را دیدهام ولی دسترسی به آرشیو روسها نداشتم. اگر روسی میدانستم عالی میبود. بالاخص که روسها در ایران از نظر فرهنگی خیلی فعال بودند مخصوصا در دوران جنگ سرد. مجلات متعددی چاپ میکردند و فیلمهای زیادی نشان میدادند. اگر کسی میتوانست آرشیوهای روسیه را ببیند ما یک جنبه بسیار جالب فرهنگ خودمان را کشف میکردیم. مثلا آوانس اوگانیانس که فیلم حاجی آقا آکتور سینما را میسازد میگوید که در روسیه به دنیا آمده و در انستیتوی فیلمسازی مسکو درس خوانده است. ممکن است بشود در آرشیوهای روسی رد او را گرفت و دربارهاش بیشتر دانست. کشورهای دیگر آسیای میانه هم قطعا آرشیوهای فوق العاده جالبی دارند هم در کشورخودشان وهم در روسیه. این اسناد آرشیوی کشف نشده میتواند منبع بینظیری هم برای تاریخنگاری سینمای ایران و هم برای تاریخ نگاری سینما در این کشورها باشد. به هر حال این کتاب تمام شده ولی نهضت ادامه دارد. به نظرم ادامه کار را کس دیگری باید انجام بدهد. بعد از این کتاب، قصدم این است که یک کار شخصی بنویسم. ببینیم چه میشود. حمید نفیسی متولد ۱۳۲۳ در اصفهان است. لیسانسش را در رشته ارتباطات و فوق لیسانس و دکترایش را به ترتیب در رشته هنرهای نمایشی و مطالعات انتقادی فیلم و تلویزیون در یو سی ال ای خوانده است. او که مدتهاست پروفسور رشته رادیو-تلویزیون و فیلم در دانشگاه نورث وسترن آمریکاست یکی از شاخصترین نظریهپردازان جهان در زمینه سینما و تلویزیون ایران و خاورمیانه و چهرهای شناخته شده در زمینه مطالعات فرهنگی سینمای مهاجرت، تبعید و پسااستعمارگرا به شمار میآید. او همچنین صاحب تالیفات متعدد در حوزه سینمای مستند و مردمشناسانه است که به زبانهای مختلفی در دنیا ترجمه شدهاند. کتاب فیلم مستند از او تا مدتها ازمنابع انگشتشمار تدریس سینمای مستند در ایران بوده است. جدیدترین اثر حمید نفیسی، کتابی است چهار جلدی به نام تاریخ اجتماعی سینمای ایران که محصول بیش از سی سال کار مداوم و جدی است. کتاب برنده جایزه انجمن مطالعات خاورمیانه در آمریکای شمالی شده و در انجمن مطالعات سینما و رسانه از آن یادکرد ویژه شده است. *نکته ::آنجا بود که متوجه شدم باید شروع کنم به تحقیق و تئوریزه کردن تصویری که خارجیها از ما ایرانیها در طول یک قرن ارائه داده بودند و تصویری که ایرانیها از خودشان و از خارجیها از راه سینما ارائه میدادهاند. این مرا رساند به پایه سوم سه پایه تاریخ سینمای ایران. پروسهای که نزدیک به چهار دهه طول کشید.
|