پاییز فصل عاشقی های زمستان است ... ! یک ریز دست آسمان عاشقان لرزید بازم به رعدی ، عشق در بغض جهان لرزید مردی که تنها بالکن را شعر می بافد ... وقتی که عشقش زیر باران بی امان لرزید لرزید وخواهش کرد .. لیوان ، چای ، معشوقم در صومعه ، پلک تمام عابدان لرزید باشد ...! خدایا مال تو ... ! چیزی نمی خواهم دل می رود از دست من ... " صاحب دلان " لرزید یلدای امسالی چه حال بهتری دارم من دوستت دارم ... زبان بی زبان لرزید ! پاییز فصل عاشقی های زمستان است آری ... دل شاعر به جای آسمان لرزید
|